جدول جو
جدول جو

معنی رصدانگیز - جستجوی لغت در جدول جو

رصدانگیز(گُ کَ دَ/ دِ)
رصدبان. منجم. (یادداشت مؤلف) :
هست بیرون از این به رأی و قیاس
رصدانگیز و ارتفاع شناس.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گردانگیز
تصویر گردانگیز
آنکه گرد و غبار برپا کند، غبارانگیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادانگیز
تصویر بادانگیز
انگیزانندۀ باد، آنچه سبب وزش باد می شود، بادآور، هر چیز که در معده تولید نفخ می کند، بادکرده، پرباد، گلی که به عقیدۀ بعضی هرگاه آن را به دست بمالند و در هوا بپاشند سبب وزش باد می شود، زعفران
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
نام گلی است که هرگاه مزارعان خواهند که غله را از کاه جداکنند و باد نباشد آن گل را بدست مالند و برگ آنرا بر هوا پاشند باد بهم رسد. (برهان). رجوع به آنندراج و انجمن آرا و شعوری و جهانگیری و فرهنگ نظام و ناظم الاطباء شود.
لغت نامه دهخدا
(دَ پُ)
دردانگیزنده. انگیزندۀ درد، مهیج رحم و شفقت. رحم انگیز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ پَ)
طوفان کننده. بوجودآورندۀ غوغا:
آتش تیغ صرصرانگیزش
زهرۀ بوقبیس آب کند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
غبارانگیزنده. آنکه گرد انگیزد: ریاح معاجیح، بادهای تند گردانگیز. هبوب، باد گردانگیز. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بادانگیز
تصویر بادانگیز
غرورآور، تکبرآور
فرهنگ فارسی معین
الیم، جگرسوز، دردناک، رنج آور، رنجبار
فرهنگ واژه مترادف متضاد