- رصاد
- عالم بعلم هیئت
معنی رصاد - جستجوی لغت در جدول جو
- رصاد ((رَ صّ))
- رصد کننده، رصد خانه، پاسبان، شبگرد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آماده چیزی شدن، محیا ساختن، چشم داشتن، انتظار
راه، گذرگاه، کمین گاه، جای دیده بان
توت تود، توت سرخ، سرخابی از رنگ ها، هسته انگور درخت توت یا توت سرخ، میوه توت، رنگی است سرخ
راه فراخ، رصد گاه، دیده گه، کمینگاه
در بدیع آن است که شاعر شعری بگوید که وقتی مصراع اول یا کلمۀ اول مصراع دوم را بخواند شنونده دریابد که مضمون یا قافیۀ مصراع دوم چیست مانند این بیت، برای مثال ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست / نان حلال شیخ ز آب حرام ما (حافظ - ۳۸) ، مراد مصراع دوم است که وقتی «نان حلال» را بخواند معلوم می شود که کلمۀ آخر «آب حرام» خواهد بود، تسهیم، در کمینگاه نشستن
آبگیر کوهستانی آستانه در زندان تنگ
چشم دارنده، پاسپان، مراقب چیزی
مراقب، چشم دارنده به چیزی
گای گاینده بندستور
سرب اسرب ارزیز. توضیح: رصاص بر دو قسم است: سیاه که همان سرب و ابار باشد سپید که قلعی و قصدیر بود
باز گرداندن
پرگوی، غرنده، اژدر ماهی
رشد، به راه شده، راه راست یافتن
خاکستر
خواب خفت خفتن غنودن، خواب
زمین پست و بلند و پر آب و علف، سبزه زار چراگاه مرتع
هنگام درو، میوه بر درو کردن بریدن محصول با داس و مانند آن درویدن، هنگام درو
ابر تنک
رگ زن، آنکه پیشه اش رگ زدن است، آنکه دیگری را رگ می زند و از بدن او خون کم می کند، فصاد، رگ شناس
به راه راست رفتن، رستگاری
ترتیزک، تره تیزک
ترتیزک، تره تیزک
آنچه پس از سوختن چیزی باقی می ماند، خاکستر
چشم دارنده، مراقب، نگهبان، در علم نجوم منجم
زمین پست و بلند، زمین پشته پشته و پرآب و علف
قلع، فلزی نرم و نقره ای رنگ که قابل تورق و سخت تر از سرب است و در دمای ۲۳۱ درجه سانتی گراد ذوب می شود و خالص آن در طبیعت پیدا نمی شود و همیشه مرکب با اکسیژن و گوگرد است، برای ساختن قاشق و چنگال و چیزهای دیگر و سفید کردن ظرفهای مسی به کار می رود، با بسیاری از فلزات نیز ترکیب می شود و آلیاژ می دهد، ارزیر، ارزیز،
سرب
سرب
خواب، حالت آسایش در انسان و حیوان که در طی آن حواس ظاهری انسان از کار می افتد
خونگیری رگزنی براغ خونگیر رگزن آنکه رگ کسان را فصد کند رگزن
جمع قاصد، پیکان اسکان جمع قاصد پیکان