- رشینه
- یونانی پارسی گشته زمج از ازدوها (صمغ)
معنی رشینه - جستجوی لغت در جدول جو
- رشینه
- راتیانج، صمغ درخت صنوبر، رخینه، رخبینه، ریتانج، راتینج
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یونانی فارسی شده زمج (صمغ صنوبر)
گرویی گروگان مونث رهین مرهونه زن گروی زن گروگان جمع رهائن (رهاین)
رنگ اسب و استر سفید موی خنگ
کبود رنگ تیره رنگ، سیاه رنگ، بازی که پشت آن کبود و تیره و چشمهایش سیاه رنگ بود بازی که نه سیاه باشد نه سپید
آنچه به گرو گذاشته شده، گروی
نشیمن، جای نشستن، جایی که در آن پرندگان بنشینند
راتیانج، صمغ درخت صنوبر، رشینه، رخبینه، ریتانج، راتینج
جای نشستن نشیمن. سری بدام و قفس نیست شاهبازان را بدست شاه نظر کن ببین نشینه ما. (سالک یزدی. چراغ هدایت فرنظا)
جوشن: (تیر را از وشینه بگذاری همچو خیاط سوزن از وشنی) (مرزبان پارسی)
تیره، کبود، برای مثال کوهسار خشینه را به بهار / گه فرستد لباس حورالعین (کسائی - ۶۲)
جوشن، زره