جدول جو
جدول جو

معنی رشگا - جستجوی لغت در جدول جو

رشگا
(رِ)
مرضی جلدی در اطفال. نام مرضی است که بیشتر در پشت گوش کودکان نوزاد و شیرخوارگان پیدا شود و چون به مداوای آن نکوشند گاهی به هلاکت کشد. سعفه. شیرینه. اگزما. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رشا
تصویر رشا
(دخترانه و پسرانه)
آهوبره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رمگا
تصویر رمگا
مادیان، اسب ماده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرورشگاه
تصویر پرورشگاه
محل پرورش، جایی که کودکان بی سرپرست را نگه داری، پرستاری و تربیت می کنند، دارالتربیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشا
تصویر رشا
ریسمان، رشتۀ بلند کلفتی که از پشم یا پنبه تابیده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شگا
تصویر شگا
تیردان، ترکش
فرهنگ فارسی عمید
(رِ)
دهی از دهستان ززوماهرو از بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. سکنه 146 تن. آب آن از چشمه و قنات. محصولات عمده غلات و لبنیات. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
دهی است از دهستان رادکان بخش حومه وارداک شهرستان مشهد واقع در 94 هزارگزی شمال باختری مشهد و 6 هزارگزی شمال باختری رادکان. در دامنه واقع و سردسیر است و 147 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه است. محصولش غلات، چغندر و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(چَ پَ پَ)
نباش. (شعوری ج 2 ص 327). تصحیف گورشکاونه. رجوع به گورشکاونه شود
لغت نامه دهخدا
(پَرْ وَ رِ)
محل پرورش. آنجا که نگاهدارند و پرورش دهند. آنجا که تربیت کنند:
دو پستان که امروز دلخواه اوست
دو چشمه هم از پرورشگاه اوست.
(بوستان).
- پرورشگاه یتیمان، جائی که کودکان یتیم را در آن نگاهداری و پرستاری کنند. دارالایتام
لغت نامه دهخدا
(پَ رِ)
فرودگاه هواپیما
لغت نامه دهخدا
(رِ)
رشاء. منزل دوم قمر. (یادداشت مؤلف). گروهی این منزل بیست وهشتم (بطن الحوت) را رشا نام کرده اند... و به رسن تشبیه کنند. (التفهیم). منزل بیست وهشتم از منازل قمر و آن چند ستارۀ خرد است مسلسل مانند رسن. (غیاث اللغات) :
خاتون رشا ز ناقه داری
با بطن الحوت در عماری.
نظامی.
و رجوع به رشاء شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
رشاء. بند دلو. رسن دلو. ج، ارشیه. (یادداشت مؤلف). رسن. (غیاث اللغات). رجوع به رشاء شود
لغت نامه دهخدا
بندر و پایتخت لتونی (از اتحاد جماهیر شوروی)، و آن در ساحل خلیج ریگا در دریای بالتیک قرار دارد و بندری است فعال، 565000سکنه دارد و صنایع مختلف، (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُ)
ترکش. تیردان. جعبه. کیش. (ناظم الاطباء). تبدیل شغا. (آنندراج) (انجمن آرا). ترکش، کیش و تیردان باشد و به عربی جعبه خوانند. (برهان). تیردان باشد و آنرا ترکش، کیش، شغا و شقاه نیز نامند. و به تازی جعبه گویند. (فرهنگ جهانگیری). تیردان بود. (لغت فرس اسدی). شکا. (از یادداشت مؤلف) :
همچو کمان کند سر کلک وی از شکوه
تیر عدوی مملکت شاه در شگا.
سوزنی (از جهانگیری).
و رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ)
بلغت زندو پازند اسب مادیان را گویند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرشگاه
تصویر پرشگاه
فرودگاه هواپیما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرورشگاه
تصویر پرورشگاه
محل نگهداری و پرورش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شگا
تصویر شگا
ترکش تیر دان
فرهنگ لغت هوشیار
ریسمان، رشته رشته های گیاهی، ریسمان دول ریسمان رسن (مطلقا)، ریسمان دلو (خصوصا)، رشته مانندی نهال کدو و خیار و مانند آنها را که بدان بر درختی بر آید جمع ارشیه، ریسمان رسن (مطلقا)، رشته مانندی نهال کدو و خیار و مانند آنها را که بدان بر درختی بر آید جمع ارشیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شگا
تصویر شگا
((شَ))
شگا. شغا، تیردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرورشگاه
تصویر پرورشگاه
محل نگه داری و پرورش کودکان بی سرپرست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برشگاه
تصویر برشگاه
تقاطع
فرهنگ واژه فارسی سره
دارالایتام، دارالتربیه، شیرخوارگاه، یتیم خانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
راه، محل عبور، آشنا و دم خور شدن با کسی
فرهنگ گویش مازندرانی
صحرا، دشت وسیع، اولین بار به سوی مکان ناشناخته ای رهسپار.، پاتوق، مکانی که محل آمد و شد فرد باشد، دشت وسیع صحرا
فرهنگ گویش مازندرانی