جدول جو
جدول جو

معنی رشکوئیه - جستجوی لغت در جدول جو

رشکوئیه
(رَ یِ)
دهی از دهستان پشتکوه بخش نیر شهرستان یزد. سکنه 674 تن. آب آن از قنات. صنایع دستی زنان کرباس بافی. راه ماشین رو. معدن گل سفید دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشکویه
تصویر مشکویه
از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو بر مشکویه کردی مشک مالی / همه مشکو شدی پرمشک حالی (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
(دَ یَ)
دهی از دهستان برج اکرم بخش فهرج شهرستان بم. سکنۀ آن 150 تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و حنا و خرما. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان رودان بخش کهنوج شهرستان بندرعباس، واقع در 40هزارگزی شمال میناب و 5000گزی باختر راه فرعی کهنوج به میناب. هوای آن گرم و دارای 2500 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و محصول آن خرما، مرکبات و رنگ است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رَ سی یَ)
گروهی است میان ترسایان وصابئین. (منتهی الارب). دینی است میان نصاری و صابئین. (دهار) (از مهذب الاسماء). گروهی میان ترسایان و صابئین که ستاره ها را ستایش می کنند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ ئی یَ)
دهی از دهستان پاریز بخش مرکزی سیرجان. سکنۀ آن 150 تن. آب آنجا از قنات. محصولات عمده آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
ده کوچکی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان، در 28 هزارگزی شمال زرند و دو هزارگزی راه مالرو راور به زرند. دارای 4 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رِ یَ)
ده کوچکی است از بخش راور شهرستان کرمان. در 5هزارگزی شمال خاوری راور و 5هزارگزی خاور راه راور به مشهد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان دراگاه بخش سعادت آبادشهرستان بندرعباس واقع در 55000گزی شمال باختری حاجی آباد و 15000گزی باختر راه شوسۀ کرمان به بندرعباس. هوای آن گرم و دارای 106 تن سکنه است. آب آنجا از قنات و محصول آن خرما و غلات است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رَ ئی یَ)
ده کوچکی است از دهستان سرویزن بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت واقع در 10هزارگزی جنوب شرقی ساردوئیه و 2هزارگزی جنوب راه مالرو جیرفت به ساردوئیه. دارای 25 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رَ ئی یَ)
دهی از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت. ساکنان از طایفۀ سلیمانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(ضِ)
دهی از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان که در 90 هزارگزی باختر راور و 3 هزارگزی جنوب راه فرعی راور به یزد واقع است. جایی کوهستانی، سردسیر و دارای 100 تن سکنه است. محصول عمده اش غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(اِ کَ ئی یَ)
ده کوچکی است از دهستان هنزل بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت که در 9هزارگزی شمال باختری ساردوئیه و 9هزارگزی شمال راه مالرو بافت - ساردوئیه واقع است و دارای 12تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(اِ کَ یَ)
مادۀ زجاجی که در سطح فلزات مذاب یافت میشود. کف: و یعرف بالاشکوریه خبث الحدید. (از دزی ج 1 ص 25)
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
از نواحی مرزی روم بود که سیف الدوله بن حمدان در آنجا غزا کرد. ابوالعباس صفری شاعر دربار وی که یا را بضرورت شعری مشدد کرده گوید:
و حلت باشکونیه کل نکبه
و لم یک وفدالموت عنها بنا کب
جعلت رباها للخوامع مرتعاً
و من قبل کانت مرتعاً للکواکب.
(معجم البلدان) (مراصد الاطلاع).
و صاحب قاموس الاعلام آرد: بنابه روایات کتب عربی، نام مملکتی است که در مرز روم در طرف مشرق آناطولی بوده و سیف الدوله بن حمدان این کشور را تسخیر کرده است، ولی هم اکنون در آناطولی مملکتی به این نام ونشان دیده نمیشود. (از قاموس الاعلام). و رجوع به حلل السندسیه ص 222 و رجوع به اکشونیه شود
لغت نامه دهخدا
(کَئی یِ)
نام یکی از دهستانهای پنجگانه شهرستان رفسنجان است. این دهستان در شمال باختری رفسنجان واقع و محدود به حدود زیر میباشد: از شمال به دهستان رفسنجان، از خاور به دهستان حومه باختری، از جنوب به ارتفاعات شهر بابک و از باختر به دهستان انار. این دهستان در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرم. آب آن از قنات است و خود از 48 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 6800تن است. آبادیهای آن نزدیک بهم و مرکز دهستان قصبۀ کشکوئیه است. راه های دهستان عموماً مالرو است و فقط در تابستان می توان اتومبیل بقراء مهم آن برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
از دیه های قم است:... همچنین مشکویه و چند دیه های دیگر. (تاریخ قم ص 58). و علی بن حمدان و... از اهل مشکویه... (تاریخ قم ص 123)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکوریه
تصویر شکوریه
لاتینی تازی گشته کاسنه کاسنی تلخ انگوپا (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشکویه
تصویر مشکویه
حرمسرای شاهان، کوشک، بالاخانه، نوایی است از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
چغلی، شکایت، گله
فرهنگ واژه مترادف متضاد