لقب یزید بن ابویزید است. از کثرت غیرت و تعصب، این کلمه عربی را به ارشک فارسی عوض کرده و معرب ارشک، رشک شده. (از انساب سمعانی). لقب یزید قاسم بن ابی یزید ضبعی بصری که یکی از ائمۀ راحب زمانۀ خود بوده است و یقال له القسام و هو الرشک بلغه اهل البصره، و قیل انه لقب به لأنه کان ماهراً فی قسمه الاراضی و ضربها او لکثره لحیته و کثافتها لأن الرشک اللحیه الکثیفه، و قیل الرشک العقرب و لقب به لأنه قیل ان عقرباً دخلت لحیته و مکث فیها ثلثه ایام و لایدری بها لکثافه لحیته، و قال ابوحاتم الرازی لقب به لأنه کان غیوراً فکأنه عین الغیره و الرشک. (منتهی الارب)
لقب یزید بن ابویزید است. از کثرت غیرت و تعصب، این کلمه عربی را به ارشک فارسی عوض کرده و معرب ارشک، رشک شده. (از انساب سمعانی). لقب یزید قاسم بن ابی یزید ضبعی بصری که یکی از ائمۀ راحب زمانۀ خود بوده است و یقال له القسام و هو الرشک بلغه اهل البصره، و قیل انه لقب به لأنه کان ماهراً فی قسمه الاراضی و ضربها او لکثره لحیته و کثافتها لأن الرشک اللحیه الکثیفه، و قیل الرشک العقرب و لقب به لأنه قیل ان عقرباً دخلت لحیته و مکث فیها ثلثه ایام و لایدری بها لکثافه لحیته، و قال ابوحاتم الرازی لقب به لأنه کان غیوراً فکأنه عین الغیره و الرشک. (منتهی الارب)
ریش. (منتهی الارب) (آنندراج) ، مردی که ریش او کلان و انبوه باشد. شخص ریش پهن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). مرد بزرگ ریش. (انجمن آرا) (آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) (از برهان) (از لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف) ، آنکه سبقت بر رماه بشمارد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه در مسابقات تعداد تیراندازی را می شمارد. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، هر چیزی که بر سبق گرد کنند، و اصله الرشق بالقاف. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج) ، کژدم. (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج). کژدم و عقرب. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
ریش. (منتهی الارب) (آنندراج) ، مردی که ریش او کلان و انبوه باشد. شخص ریش پهن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). مرد بزرگ ریش. (انجمن آرا) (آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) (از برهان) (از لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف) ، آنکه سبقت بر رماه بشمارد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه در مسابقات تعداد تیراندازی را می شمارد. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، هر چیزی که بر سبق گرد کنند، و اصله الرشق بالقاف. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج) ، کژدم. (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج). کژدم و عقرب. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)