ایرانشناس نامی آلمانی که نصف اول کتاب فتوح البلدان بلاذری را بسال 1917 میلادی در لایپزیک به آلمانی ترجمه کرده است. رجوع به ایران در زمان ساسانیان ص 92 و 91 شود
ایرانشناس نامی آلمانی که نصف اول کتاب فتوح البلدان بلاذری را بسال 1917 میلادی در لایپزیک به آلمانی ترجمه کرده است. رجوع به ایران در زمان ساسانیان ص 92 و 91 شود
گیاهی است که بر زمین همچو رسن دراز روید. (منتهی الارب). گیاهی است که مانند ریسمانهایی دراز بر روی زمین می رویدو خاری ندارد که کسی را آزار دهد. (از اقرب الموارد) ، شواء شرشر، بریان خون یا روغن چکان. (منتهی الارب). بریان روغن چکان. (از اقرب الموارد)
گیاهی است که بر زمین همچو رسن دراز روید. (منتهی الارب). گیاهی است که مانند ریسمانهایی دراز بر روی زمین می رویدو خاری ندارد که کسی را آزار دهد. (از اقرب الموارد) ، شواء شرشر، بریان خون یا روغن چکان. (منتهی الارب). بریان روغن چکان. (از اقرب الموارد)
نرمی. (منتهی الارب) : رشرشۀ چیزی، استرخا و نرمی آن، فرودآمدن به کسی که بترسند از وی. (از اقرب الموارد). توانستن تو به کسی که می ترسی او را. (منتهی الارب)
نرمی. (منتهی الارب) : رشرشۀ چیزی، استرخا و نرمی آن، فرودآمدن به کسی که بترسند از وی. (از اقرب الموارد). توانستن تو به کسی که می ترسی او را. (منتهی الارب)
حکایت صوت ریختن آب از بلندی. آواز ریختن آب از ناودان و مانند آن. حکایت صوت ریختن بول و جز آن. آواز کمیز چون بریزد. (یادداشت مؤلف). صدای ریزش باران شدید و سیل آسا. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده) ، قیدی برای بیان کیفیت باران و شدت ریزش آن: دیشب وقتی ما براه افتادیم شرشر باران می آمد. شاعری شعر ذیل را که بسیار معروف است: نم نم باران به می خواران خوش است رحمت حق بر گنهکاران خوش است. بدین صورت تحریف کرده و تغییر داده است: شرشر باران به می خواران خوش است لعنت حق بر گنهکاران خوش است. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده). - آب شرشر، شرشره: ای قلب سوزناک ! مگر خود جهنمی ! ای چشم اشکبار! مگر آب شرشری ! ؟ (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده). - شرشر باران آمدن، باران متصل پیاپی به تندی باریدن. - شرشر خون از سر شکسته سرازیر شدن، بسیار خون آمدن از جای شکستگی. - شرشر شاشیدن، شاشیدن بحالت ایستاده و بی انقطاع. رجوع به شرشره شود
حکایت صوت ریختن آب از بلندی. آواز ریختن آب از ناودان و مانند آن. حکایت صوت ریختن بول و جز آن. آواز کمیز چون بریزد. (یادداشت مؤلف). صدای ریزش باران شدید و سیل آسا. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده) ، قیدی برای بیان کیفیت باران و شدت ریزش آن: دیشب وقتی ما براه افتادیم شرشر باران می آمد. شاعری شعر ذیل را که بسیار معروف است: نم نم باران به می خواران خوش است رحمت حق بر گنهکاران خوش است. بدین صورت تحریف کرده و تغییر داده است: شرشر باران به می خواران خوش است لعنت حق بر گنهکاران خوش است. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده). - آب شرشر، شرشره: ای قلب سوزناک ! مگر خود جهنمی ! ای چشم اشکبار! مگر آب شرشری ! ؟ (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده). - شرشر باران آمدن، باران متصل پیاپی به تندی باریدن. - شرشر خون از سر شکسته سرازیر شدن، بسیار خون آمدن از جای شکستگی. - شرشر شاشیدن، شاشیدن بحالت ایستاده و بی انقطاع. رجوع به شرشره شود
ریسمان، رشته رشته های گیاهی، ریسمان دول ریسمان رسن (مطلقا)، ریسمان دلو (خصوصا)، رشته مانندی نهال کدو و خیار و مانند آنها را که بدان بر درختی بر آید جمع ارشیه، ریسمان رسن (مطلقا)، رشته مانندی نهال کدو و خیار و مانند آنها را که بدان بر درختی بر آید جمع ارشیه
ریسمان، رشته رشته های گیاهی، ریسمان دول ریسمان رسن (مطلقا)، ریسمان دلو (خصوصا)، رشته مانندی نهال کدو و خیار و مانند آنها را که بدان بر درختی بر آید جمع ارشیه، ریسمان رسن (مطلقا)، رشته مانندی نهال کدو و خیار و مانند آنها را که بدان بر درختی بر آید جمع ارشیه