جدول جو
جدول جو

معنی رشح - جستجوی لغت در جدول جو

رشح
تراوش کردن، کنایه از آنچه تراوش کرده، قطره
تصویری از رشح
تصویر رشح
فرهنگ فارسی عمید
رشح
(رَ شَ)
خوی، و منه فی حدیث القیمه: یبلغ الرشح آذانهم. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
رشح
(رَ)
رشیح. عرق. (مقدمۀ لغت جرجانی ص 3). عرق. خوی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
رشح
(تَ)
عرق کردن. (از اقرب الموارد). خوی کردن: رشح رشحاً. (از منتهی الارب). بیامدن خوی. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). خوی کردن. (آنندراج) ، ترابیدن: رشح الاناء. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). تراویدن. (لغت نامۀ مقامات حریری). ترشح. (یادداشت مؤلف). تراویدن آب. (غیاث اللغات). ترابیدن آوند. (آنندراج) :
شیرمردا ساغری خواه از کف ساقی جان
زآنکه دریاهای عالم رشح آن یک ساغر است.
عطار.
، برجستن و خرامیدن آهو: رشح الظبی. (از آنندراج) (منتهی الارب) ، بخشیدن. (آنندراج). و منه قولهم: لم یرشح له بشی، یعنی نداد او را چیزی. (از اقرب الموارد) (از آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
رشح
عرق کردن، خوی کردن، تراویدن آب
تصویری از رشح
تصویر رشح
فرهنگ لغت هوشیار
رشح
((رَ شْ))
تراویدن آب، تراوش
تصویری از رشح
تصویر رشح
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترشح
تصویر ترشح
تراویدن، پاشیده شدن مایعات به لباس یا بدن و مانند آن، تراوش آب از خلال سنگ یا چیز دیگر، به تدریج قوت گرفتن، توانا شدن و شایستگی حاصل کردن برای کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشحه
تصویر رشحه
چکه، قطره، آب که از چیزی تراوش کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرشح
تصویر مرشح
تربیت شده، به تدریج پرورده شده
فرهنگ فارسی عمید
(رَ حَ / حِ)
رشحه. تراوش کرده و چکیده. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). چکه و قطره. (ناظم الاطباء). آب که از جایی تراوش کند و به جایی چکد. (از آنندراج) (غیاث اللغات). آب که از جایی بتراود. ج، رشحات. (یادداشت مؤلف) (فرهنگ فارسی معین) :
گهی که جرم مرا پیش تو حساب کنند
تو رشحه ای ز کرمهای بی حساب بریز.
خاقانی.
- رشحۀ آب، ترشح کردن آب بر اطراف و جوانب که چکرۀ آب نیز گویند. (ناظم الاطباء).
، تراوش. چکیده. (ناظم الاطباء).
- رشحۀ قلم، کنایه از نوشته و شعر:
مولدم جام و رشحۀ قلمم
جرعۀ جام شیخ الاسلامی است.
جامی.
، مقطر، خوی و عرق. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ حَ)
رشحه. رجوع به رشحه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رشحه
تصویر رشحه
قطره، چکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرشح
تصویر مرشح
خوب ادب یافته و تربیت شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
تراوش، بارش کم، تراویدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
((تَ رَ شُّ))
تراویدن، پاشیده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرشح
تصویر مرشح
((مُ رَ شَّ))
تربیت شده، ادب یافته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشحه
تصویر رشحه
((رَ حِ))
آب، چکه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
تراوش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
Ooziness, Secretion
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
exsudation, sécrétion
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
浸出 , 分泌
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
זִלְגוּל , הפרשה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
रिसाव , स्राव
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
eksudasi, sekresi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
การซึม , การหลั่ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
exsudatie, afscheiding
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
essudazione, secrezione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
exudación, secreción
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
exsudação, secreção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
渗出 , 分泌
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
wysięk, sekrecja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
виділення , секреція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
Exsudation, Sekretion
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
выделение , секреция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
삼출 , 분비
دیکشنری فارسی به کره ای