جدول جو
جدول جو

معنی رشح - جستجوی لغت در جدول جو

رشح
عرق کردن، خوی کردن، تراویدن آب
تصویری از رشح
تصویر رشح
فرهنگ لغت هوشیار
رشح
تراوش کردن، کنایه از آنچه تراوش کرده، قطره
تصویری از رشح
تصویر رشح
فرهنگ فارسی عمید
رشح
((رَ شْ))
تراویدن آب، تراوش
تصویری از رشح
تصویر رشح
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رشحه
تصویر رشحه
قطره، چکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشحه
تصویر رشحه
چکه، قطره، آب که از چیزی تراوش کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشحه
تصویر رشحه
((رَ حِ))
آب، چکه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
تراوش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
تراوش، بارش کم، تراویدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرشح
تصویر مرشح
تربیت شده، به تدریج پرورده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
تراویدن، پاشیده شدن مایعات به لباس یا بدن و مانند آن، تراوش آب از خلال سنگ یا چیز دیگر، به تدریج قوت گرفتن، توانا شدن و شایستگی حاصل کردن برای کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرشح
تصویر مرشح
خوب ادب یافته و تربیت شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
((تَ رَ شُّ))
تراویدن، پاشیده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرشح
تصویر مرشح
((مُ رَ شَّ))
تربیت شده، ادب یافته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
Ooziness, Secretion
دیکشنری فارسی به انگلیسی
выделение , секреция
دیکشنری فارسی به روسی
Exsudation, Sekretion
دیکشنری فارسی به آلمانی
виділення , секреція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
exsudação, secreção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
essudazione, secrezione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
exsudation, sécrétion
دیکشنری فارسی به فرانسوی
exsudatie, afscheiding
دیکشنری فارسی به هلندی
การซึม , การหลั่ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
ترشّحٌ , إفرازٌ
دیکشنری فارسی به عربی
रिसाव , स्राव
دیکشنری فارسی به هندی
זִלְגוּל , הפרשה
دیکشنری فارسی به عبری
নিঃসরণ , স্রাব
دیکشنری فارسی به بنگالی
رساؤ , ترشح
دیکشنری فارسی به اردو