جدول جو
جدول جو

معنی رسیدنامه - جستجوی لغت در جدول جو

رسیدنامه(رَ / رِمَ / مِ)
ابلاغنامه. (لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سپیدنامه
تصویر سپیدنامه
شخص پرهیزکار و مؤمن و درست کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفیدنامه
تصویر سفیدنامه
سپیدنامه، شخص پرهیزکار و مؤمن و درست کار
فرهنگ فارسی عمید
(سَرْ، رَ / رِ مَ / مِ)
دفتری است که سررسید سندها را تعیین کند. (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ مَ / مِ)
کنایه از مردم صالح و پرهیزکار و درستکار. (برهان) (آنندراج). صالح درستکار چنانکه سیه نامه فاسق و بدکار. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(کُ مَ / مِ)
نسب نامه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). شجرۀ خاندان. شجره نامه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ صَ مَ / مِ)
کتابی که نتایج رصدگیری را در آن بنویسند:
آنکه رصدنامۀ اختر گرفت
حکم ز تقویم کهن برگرفت.
نظامی.
کنون کز یقین گفت باید سخن
رها کن رصدنامه های کهن.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از کرسی نامه
تصویر کرسی نامه
شجره نامه، شجره خاندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رایانامه
تصویر رایانامه
ایمیل
فرهنگ واژه فارسی سره