- رسله
- دوستی مهربانی
معنی رسله - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گردن بند بلندی که روی سینه بیفتد
ارسال شده، فرستنده
صف، رتبه، جمله
ماتیکان
دانه ایست مابین ماش و عدس ملک خلر
گوشت ران، گوشت ستبر
به جهان دگر رفتن جان سپردن، فراروی (کوچیدن)، گشتنامه (سیاحتنامه)
مونث رجل زن، زن مردوار مردی مردانگی، نیرو در رفتن، گله از پا درد خرفه زار، آبراهه، خرفه، تیره خرفه، جای روییدن خرفه
صف، رده، راسته خلاص شده، نجات یافته، رهائی یافته
نیام نره
شترمرغ، همسر مرد
مکتوب، نامه
خرما بن بلند کویک بلند
ریگ یک دانه یا یک توده سمیره سیاه (سمیره خط)
پیغامبری و فرستگانی، نبوت، رسالت
فرانسوی غلتیدن
نهانی، در خفا، پنهان
پایان نامه، کتابی که در آن مرجع تقلید، احکام مذهبی را توضیح می دهد، کتاب، کتاب کوچک، نامه
روییده، رسته، گیاهی که از زمین سر درآورده و سبز شده
خلر، گیاهی از تیرۀ پروانه واران با برگ های کوچک، گل های سفید، زرد یا آبی کم رنگ و دانه هایی که در غلافی شبیه غلاف باقلا جا دارد و مصرف خوراکی دارد، ملک
هر یک از واحدهای تخصصی ارتش، دسته و گروهی از مردم که در یک شهر با یکدیگر همکار و هم پیشه باشند مثلاً رستۀ نانوایان، رستۀ گوشت فروشان، رستۀ آهنگران
رده، صف، قطار
بازار، دکان هایی که در بازار در یک صف واقع شده، راسته
روش، شیوه
رهاشده، نجات یافته
رده، صف، قطار
بازار، دکان هایی که در بازار در یک صف واقع شده، راسته
روش، شیوه
رهاشده، نجات یافته
شست ابزار شوی ابزار
گسیخته گسلیده، هر یک از گسیختگیهای آشکوبهای موازی طبقات زمین
سفرنامه، رحل
Dissertation
диссертация
Dissertation
дисертація
rozprawa