معنی رحله - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با رحله
رحله
- رحله
- به جهان دگر رفتن جان سپردن، فراروی (کوچیدن)، گشتنامه (سیاحتنامه)
فرهنگ لغت هوشیار
رحله
- رحله
- رُحْله. مقصد شخص در کوچ:
ز مهمانان اوخالی ز مداحان او بیکس
نه اندر شهرها خانه نه اندر بادیه رحله.
فرخی
لغت نامه دهخدا