- رستگار
- آزادی و رهائی و خلاص و نجات یافته
معنی رستگار - جستجوی لغت در جدول جو
- رستگار
- نجات یافته، آزاد، رها، آسوده، رستار
- رستگار ((رَ))
- رها شونده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خلاص، نجات
رهایی، نجات، یافتگی
آزادی، رهایی
آنکه رستگار نیست آنکه نجات نیابد مقابل رستگار
خلاص و نجات و رستگاری و رهائی و آزادی
رستگار، نجات یافته، آزاد، رها، آسوده، رستار
خلاص شدن نجات یافتن
فلاح پیدا کردن، فائز شدن، پاک شدن، از عذاب
تحصنگاه
امین، صالح
زمانه، عصر
معاون، آسیستان
رایخواهی
از دانه های خوردنی مرجمک هم آوای مردمک دانژه
پیروی: به روش دیگری رفتن، خواربار داشتن
پایدار، ثابت، متقن، پا برجا، راسخ، متین، محکم، امین
پگه خوانی خواندن خروس در پگاه (سحر)
پنهان کردن چیزی
حکیم، استوار کار، امین
یاری ده، مدد کننده
عصا، چوبدست
مدد کارانه
قدرت، توانائی
دست نهادن بر چیزی، تسلیم کردن
فر و جلال و شکوه و دبدبه، شوکت و دولت، سامان و ثروت، کارگاه و تمام آلات و ادواتی که برای انجام کاری فراهم آورده باشند
هنرمندی و استاد چابک دست
پرهیزکار، درستکار و مقدس و عادل