جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رستار

رستار

رستار
دهقان و روستازاده و دهاتی و روستایی. (ناظم الاطباء). به معنی روستا است. (از شعوری ج 2 ص 23). و ظاهراً مصحف خوانی روستا باشد
لغت نامه دهخدا

رستار

رستار
خلاص و نجات و رستگاری و رهایی و آزادی. (ناظم الاطباء). نجات یافته و رهاشده، اگرچه این لفظ مخفف رستگار بنظر می آید ولیکن چنین نیست بلکه مرکب است از رست (مأخوذ از رستن) و لفظ آر به معنی آورنده و در پهلوی هم رستار بوده. (از فرهنگ نظام). مخفف رستگار است که خلاص و نجات باشد. (برهان) (آنندراج). رستگار. (ناظم الاطباء). مخفف رستگارباشد. (فرهنگ جهانگیری). رستگار باشد. (فرهنگ خطی). خلاص شونده. رستگار. (فرهنگ فارسی معین) :
گر همی گوید که یک بد را بدی هم یک دهد
باز چون گوید که هرگز بدکنش رستار نیست.
ناصرخسرو.
، سالم. (ناظم الاطباء) ، خیرخواه و نیک اندیش. (آنندراج) ، گروه آزاد. (ناظم الاطباء) ، نزد محققین صاحب دولتی است که زخارف دنیوی و تعلقات صوری و معنوی دامنگیر حال او نباشد. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا

نستار

نستار
از شخصیتهای شاهنامه، نام چوپان قیصر روم در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی
نستار
فرهنگ نامهای ایرانی