جدول جو
جدول جو

معنی رساننده - جستجوی لغت در جدول جو

رساننده
کسی که چیزی یا کسی را به چیزی یا کسی دیگر برساند متصل کننده: اتصال دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
رساننده
کسی که چیزی را به دست کسی یا چیز دیگر می رساند
تصویری از رساننده
تصویر رساننده
فرهنگ فارسی عمید
رساننده
((رَ یا رِ نَ یا نِ دِ))
کسی که چیزی یا کسی را به چیزی یا کسی دیگر برساند
تصویری از رساننده
تصویر رساننده
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
آنکه دیگری را بترساند و بخوف اندازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
کسی یا چیزی که دیگری را بترساند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
((تَ نَ دِ))
آن که دیگری را بترساند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
Intimidating, Intimidator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
устрашающий , запугиватель
دیکشنری فارسی به روسی
einschüchternd, Einschüchterer
دیکشنری فارسی به آلمانی
лякаючий , залякувач
دیکشنری فارسی به اوکراینی
przerażający, zastraszający
دیکشنری فارسی به لهستانی
威胁性的 , 恐吓者
دیکشنری فارسی به چینی
intimidatorio, intimidatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
intimiderend, intimiderend persoon
دیکشنری فارسی به هلندی
น่ากลัว , ผู้ข่มขู่
دیکشنری فارسی به تایلندی
مرهبٌ , مخوّفٌ
دیکشنری فارسی به عربی
डरावना , डराने वाला
دیکشنری فارسی به هندی
מאיים , מְאַיֵּם
دیکشنری فارسی به عبری
ya kutisha, mtu wa vitisho
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ভীতি প্রদর্শক , ভীতিপ্রদর্শক
دیکشنری فارسی به بنگالی
دہشت گرد , خوف پیدا کرنے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رسانیده
تصویر رسانیده
متصل شده، انتقال داده، حمل کرده، ابلاغ شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهاننده
تصویر رهاننده
خلاص کننده، منجی، آزادی، بخشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رماننده
تصویر رماننده
آنکه دیگری را می ترساند و رم می دهد، رم دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهاننده
تصویر رهاننده
کسی که دیگری را از قید و بند و گرفتاری نجات می دهد، رها کننده، نجات دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهاننده
تصویر رهاننده
((رَ نَ دِ))
نجات دهنده، خلاص کننده
فرهنگ فارسی معین
آنکه چیزی یا جانوری را براند، آنکه اتومبیل و دیگر وسایل نقلیه را براند شوفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسانده
تصویر رسانده
انتقال داده، اتصال داده شده، الحاق شده
فرهنگ لغت هوشیار