جدول جو
جدول جو

معنی رزو - جستجوی لغت در جدول جو

رزو
چشمه ای در غرب درازنوی بالا جاده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آرزو
تصویر آرزو
(دخترانه)
امید، کام، مراد، معشوق، امید میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد یا مقصودی معمولاً مطلوب، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سرو پادشاه یمن و همسر سلم پسر فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برزو
تصویر برزو
(پسرانه)
بلند قامت، بلند بالا، کنایه از عظمت، پسر سهراب و نوه رستم دستان، نام پسر سهراب پسر رستم زال (نگارش کردی: بهرزو)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
امید، چشمداشت
آرمان، خواهش، درخواست، کام، هوس، اشتها، تمایل
فرهنگ فارسی عمید
(رُزْ وَ)
دهی از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن. سکنۀ آن 2799 تن. آب آنجا از قنات و چشمه. محصول عمده آن غلات و حبوب و سیب زمینی. صنایع دستی زنان کرباس و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
جمع واژۀ رزن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ رزن، به معنی جای بلند هموار که آب ایستد بر وی. (آنندراج). رجوع به رزن شود
لغت نامه دهخدا
(رَزْ زو)
به معنی بزرگ و امیر، رزون بن الیداع است که از نزد هدد عزر فرار کرد و چند تن از جنگجویان را با خود همداستان نمود و در حوالی دمشق جنگ درپیوست و تخت سلطنت را متصرف گشت. وی در سراسر روزگار زندگانی خود دشمن آل اسرائیل می بود. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(تَ یُ)
رزام. مصدر به معنی رزام. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بر زمین ماندن شتر از لاغری: رزم البعیر رزوماً و رزاماً، بر زمین ماند شتر از لاغری. (آنندراج) (منتهی الارب). برنخاستن شتر از لاغری. (از اقرب الموارد). بناجنبیدن شتر از نزاری. (مصادر اللغۀ زوزنی چ بینش ص 254) ، گرد آوردن چیزی را در جامه. (آنندراج) (از منتهی الارب). و رجوع به رزام شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
ناقه رزوف، ماده شتر درازپا و گشاده گام و سریع. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). ناقه ای که دارای دوپای دراز و گامهای واسع باشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ وُ)
مصدر به معنی رزاح و رزاح. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مصادر مزبور شود. افتادن از ماندگی و لاغری و لاغر گردیدن ناقه. (منتهی الارب). مانده شدن شتر از نزاری. (تاج المصادر بیهقی). سخت لاغر شدن ستور و بماندن. (مصادر اللغۀ زوزنی چ بینش ص 223)
لغت نامه دهخدا
(تَ وُ)
مصیبت و زیان رسانیدن. (مصادر اللغۀ زوزنی چ بینش ص 274). رجوع به رزء و رزیئه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
شهوت، اشتها، هوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزوف
تصویر رزوف
تندرو، گشاده گام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزون
تصویر رزون
جمع رزن، پشته های آبگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
((رِ))
خواهش، کام، امید، چشمداشت، شوق، اشتیاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
Longing, Yearning, Aspiration
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
aspiration, désir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
matamanio, hamu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
ความปรารถนา , กระหาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
arzu, özlem, özlemli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
열망 , 갈망 , 갈망하는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
願望 , 切望 , 渇望している
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
שאיפה , געגוע , תשוקה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
आकांक्षा , अभिलाषा , लालसा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
aspirasi, kerinduan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
Bestreben, Sehnsucht
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
aspiratie, verlangen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
aspiración, anhelo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
aspirazione, desiderio, desideroso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
aspiração, anseio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
渴望 , 渴望的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
aspiracja, tęsknota
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
прагнення , туга
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
стремление , тоска , тоскующий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
আকাঙ্ক্ষা
دیکشنری فارسی به بنگالی