خاورشناس نامی آلمان که زراتشت نامه را از روی پنج نسخۀ خطی به سال 1904 میلادی در پطرزبرگ با مقدمه و یادداشتهای فاضلانه ای به فرانسه ترجمه کرده است. رجوع به فهرست مزدیسنا و ادب پارسی شود
خاورشناس نامی آلمان که زراتشت نامه را از روی پنج نسخۀ خطی به سال 1904 میلادی در پطرزبرگ با مقدمه و یادداشتهای فاضلانه ای به فرانسه ترجمه کرده است. رجوع به فهرست مزدیسنا و ادب پارسی شود
آلتی چوبین به شکل مکعب مستطیل که سطح فوقانی آن باز است و در آن خاک، خشت و مانند آن کنند و از جایی به جایی برند. زنبه. (فرهنگ فارسی معین). چهارچوب باشد، مانند: نردبان دو پایه که میان آن را به ریسمان یا نوار چرم ببافند و از خاک و خشت و امثال آن پر کنند و دو کس برداشته از جایی بجایی برند و به عربی منقل خوانند. (برهان). زنبل. زنبه. (حاشیۀ برهان چ معین). زنبل. گلیمی یا تخته ای که بر دو زبر آن چوب تعبیه نموده، خاک کشند و آن را خاک کش نیز گویند. (آنندراج). مربعی که با دو بازو بود و خاک و سرگین و امثال آن را دو کس، یکی از پیش و یکی در پس گرفته کشند و نیز خشت زنان گل تربدان نقل کنند. (شرفنامۀ منیری). افزاری چارچوب مانند که در آن خاک و خشت و جز آن ریخته و دو کس برداشته از جایی به جایی برند و به تاری منقل گویند. (از ناظم الاطباء). زنبل. (فرهنگ فارسی معین) : ز کشتمندان زآن روستای بلخ هنوز همی کشند سر وپای کشته بر زنبر. عنصری. همی ریزد میان باغ لؤلؤها به زنبرها همی سوزد میان راغ عنبرها بمجمرها. منوچهری. زده یاقوت رمانی به صحراها به خرمنها فشانده مشک خرخیزی به بستانها به زنبرها. منوچهری. حضرت خواجۀ ما قدس الله روحه در قصر عارفان به اشارت ایشان زنبر می کشیدند. (انیس الطالبین). من جمیع مبرزهای مدارس شهر بخارا را پاک کرده بودم و به زنبر کشیده... سهل کاری کرده ای که به زنبر کشیده ای. (انیس الطالبین ص 27). و تشها و زنبرها پیش ایشان بود. (انیس الطالبین ص 27). می کشد خاک خانه خصمش فعلۀ کین به توبره و زنبر. فخری (از آنندراج). ، انگشت دان که به تازیش منقل خوانند و بدین دو معنی زنبل مترادف آن است. (شرفنامۀ منیری) ، مشکی را نیز گفته اند که بر دو سر آن دو چوب تعبیه کرده باشند و بدان آب کشند. (برهان) (از فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء) ، زرشک را نیز گویند و آن چیزی باشد ترش مزه که در آش وطعام کنند و خورند و به عربی انبرباریس خوانند. (برهان). زرشک و انبرباریس. (ناظم الاطباء). در فرهنگ بمعنی زرشک و انبرباریس آورده. (آنندراج) ، نام یکی از آلات جنگ است. (برهان) (از شرفنامۀ منیری). و گویند یکی از آلات جنگ است. (آنندراج). یکی از ادوات جنگ. (از ناظم الاطباء) : توان بردن هنوز از جای جنگت دریده زهرۀ سگزی به زنبر. ازرقی (دیوان چ سعید نفیسی ص 20). ، محفه و پالکی. (ناظم الاطباء)
آلتی چوبین به شکل مکعب مستطیل که سطح فوقانی آن باز است و در آن خاک، خشت و مانند آن کنند و از جایی به جایی برند. زنبه. (فرهنگ فارسی معین). چهارچوب باشد، مانند: نردبان دو پایه که میان آن را به ریسمان یا نوار چرم ببافند و از خاک و خشت و امثال آن پر کنند و دو کس برداشته از جایی بجایی برند و به عربی منقل خوانند. (برهان). زنبل. زَنبَه. (حاشیۀ برهان چ معین). زنبل. گلیمی یا تخته ای که بر دو زبر آن چوب تعبیه نموده، خاک کشند و آن را خاک کش نیز گویند. (آنندراج). مربعی که با دو بازو بود و خاک و سرگین و امثال آن را دو کس، یکی از پیش و یکی در پس گرفته کشند و نیز خشت زنان گل تربدان نقل کنند. (شرفنامۀ منیری). افزاری چارچوب مانند که در آن خاک و خشت و جز آن ریخته و دو کس برداشته از جایی به جایی برند و به تاری منقل گویند. (از ناظم الاطباء). زنبل. (فرهنگ فارسی معین) : ز کشتمندان زآن روستای بلخ هنوز همی کشند سر وپای کشته بر زنبر. عنصری. همی ریزد میان باغ لؤلؤها به زنبرها همی سوزد میان راغ عنبرها بمجمرها. منوچهری. زده یاقوت رمانی به صحراها به خرمنها فشانده مشک خرخیزی به بستانها به زنبرها. منوچهری. حضرت خواجۀ ما قدس الله روحه در قصر عارفان به اشارت ایشان زنبر می کشیدند. (انیس الطالبین). من جمیع مبرزهای مدارس شهر بخارا را پاک کرده بودم و به زنبر کشیده... سهل کاری کرده ای که به زنبر کشیده ای. (انیس الطالبین ص 27). و تشها و زنبرها پیش ایشان بود. (انیس الطالبین ص 27). می کشد خاک خانه خصمش فعلۀ کین به توبره و زنبر. فخری (از آنندراج). ، انگشت دان که به تازیش منقل خوانند و بدین دو معنی زنبل مترادف آن است. (شرفنامۀ منیری) ، مشکی را نیز گفته اند که بر دو سر آن دو چوب تعبیه کرده باشند و بدان آب کشند. (برهان) (از فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء) ، زرشک را نیز گویند و آن چیزی باشد ترش مزه که در آش وطعام کنند و خورند و به عربی انبرباریس خوانند. (برهان). زرشک و انبرباریس. (ناظم الاطباء). در فرهنگ بمعنی زرشک و انبرباریس آورده. (آنندراج) ، نام یکی از آلات جنگ است. (برهان) (از شرفنامۀ منیری). و گویند یکی از آلات جنگ است. (آنندراج). یکی از ادوات جنگ. (از ناظم الاطباء) : توان بردن هنوز از جای جنگت دریده زهرۀ سگزی به زنبر. ازرقی (دیوان چ سعید نفیسی ص 20). ، محفه و پالکی. (ناظم الاطباء)
آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری بنوعی دست بر آن زند که آن باد با صدا از دهان بجهد. (برهان) (از فرهنگ فارسی معین) (از ناظم الاطباء). رجوع به زنبغل شود
آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری بنوعی دست بر آن زند که آن باد با صدا از دهان بجهد. (برهان) (از فرهنگ فارسی معین) (از ناظم الاطباء). رجوع به زنبغل شود
عبارت از انشعابات دسته های چوبی و آبکشی ساقه است که به وسیلۀ دمبرگ داخل پهنک می گردد... رگبرگی که مستقیماً از دمبرگ داخل پهنک می گردد رگبرگ اصلی نامیده می شود و رگبرگهای دیگر که از انشعاب رگبرگ اصلی به وجود آمده اند رگبرگ فرعی نام دارند. (گیاه شناسی حبیب اﷲ ثابتی ص 253)
عبارت از انشعابات دسته های چوبی و آبکشی ساقه است که به وسیلۀ دمبرگ داخل پهنک می گردد... رگبرگی که مستقیماً از دمبرگ داخل پهنک می گردد رگبرگ اصلی نامیده می شود و رگبرگهای دیگر که از انشعاب رگبرگ اصلی به وجود آمده اند رگبرگ فرعی نام دارند. (گیاه شناسی حبیب اﷲ ثابتی ص 253)
فنر. قطعه فلزی که در مقابل فشار عکس العمل نشان دهد، پاشنۀ تفنگ. قطعه فنر سلاح آتشین برای تیراندازی. زنبراق. (از دزی ج 1 ص 605). رجوع به مادۀ قبل و زنبراق شود، فلان زنبرک القوم، کسی که افکار گروهی را چنانکه خود خواهد هدایت کند. (از دزی ج 1 ص 605) (محیط المحیط)
فنر. قطعه فلزی که در مقابل فشار عکس العمل نشان دهد، پاشنۀ تفنگ. قطعه فنر سلاح آتشین برای تیراندازی. زنبراق. (از دزی ج 1 ص 605). رجوع به مادۀ قبل و زنبراق شود، فلان زنبرک القوم، کسی که افکار گروهی را چنانکه خود خواهد هدایت کند. (از دزی ج 1 ص 605) (محیط المحیط)
آرنولد. آهنگساز اتریشی. متولد بسال 1874 میلادی در وینه و متوفی بسال 1951 میلادی پدرش تاجری یهودی بود و او از 12سالگی به آموختن موسیقی مشغول شد. پس از مدتی با موسیقی دان جوانی بنام زملینسکی آشنا گردید و نزد او به فراگرفتن موسیقی پرداخت. اولین آهنگش که کوارتتی در ’رماژور’ بود موجب شهرت بسیار او گردید. در 1899 میلادی شاهکار خود را بنام شب روشن منتشر ساخت. وی در سفری به برلین با اشتراوس آشنا شد و پس از بازگشت به وینه شیوۀ کار خود را درموسیقی تغییر داد. در سال 1907 میلادی آهنگهایی نو بسبک اکسپرسیونیسم ساخت و موجب تأسیس مکتب موسیقی اکسپرسیونیسم در آلمان گردید. وی همه قواعد موسیقی را درهم ریخت و دستگاه نوی ایجاد کرد که به دستگاه دوازده صوتی مشهور است. در سال 1940 میلادی شونبرگ بسبب حملۀ نازیها به اتریش رهسپار آمریکا شد و در آن کشور درگذشت. آهنگهای ممتاز او عبارتند از: شب روشن (بشیوۀ رمانتیک) ، اپرای پی یروی مهتابی (بسبک اکسپرسیونیسم) ، اپرای از امروز تا فردا، کنسرتوی ویولن، غزل بیاد ناپلئون (بسبک اکسپرسیونیسم). (از فرهنگ فارسی معین)
آرنولد. آهنگساز اتریشی. متولد بسال 1874 میلادی در وینه و متوفی بسال 1951 میلادی پدرش تاجری یهودی بود و او از 12سالگی به آموختن موسیقی مشغول شد. پس از مدتی با موسیقی دان جوانی بنام زِمْلینسکی آشنا گردید و نزد او به فراگرفتن موسیقی پرداخت. اولین آهنگش که کوارتتی در ’رماژور’ بود موجب شهرت بسیار او گردید. در 1899 میلادی شاهکار خود را بنام شب روشن منتشر ساخت. وی در سفری به برلین با اشتراوس آشنا شد و پس از بازگشت به وینه شیوۀ کار خود را درموسیقی تغییر داد. در سال 1907 میلادی آهنگهایی نو بسبک اکسپرسیونیسم ساخت و موجب تأسیس مکتب موسیقی اکسپرسیونیسم در آلمان گردید. وی همه قواعد موسیقی را درهم ریخت و دستگاه نوی ایجاد کرد که به دستگاه دوازده صوتی مشهور است. در سال 1940 میلادی شونبرگ بسبب حملۀ نازیها به اتریش رهسپار آمریکا شد و در آن کشور درگذشت. آهنگهای ممتاز او عبارتند از: شب روشن (بشیوۀ رمانتیک) ، اپرای پی یروی مهتابی (بسبک اکسپرسیونیسم) ، اپرای از امروز تا فردا، کنسرتوی ویولن، غزل بیاد ناپلئون (بسبک اکسپرسیونیسم). (از فرهنگ فارسی معین)
نام کوهی است در افریقای جنوبی، واقع در ترانسوال که 180 تا 250هزار گز از دریا فاصله دارد. ارتفاع بلندترین نقطۀ قلۀ آن 2188 متر میباشد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
نام کوهی است در افریقای جنوبی، واقع در ترانسوال که 180 تا 250هزار گز از دریا فاصله دارد. ارتفاع بلندترین نقطۀ قلۀ آن 2188 متر میباشد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
مستشرقی سوئدی (1807- 1878 م) که کتابهای ذیل را منتشر کرده است: 1- جزء من کتاب المحاضره از سیوطی. 2- الانیس المعرب فی اخبار المغرب از ابن ابی زرع الفاسی. 3- فهرست تاریخ الکامل ابن اثیر. 4- خریده العجائب وفریدهالغرائب از ابن الوردی. (از معجم المطبوعات)
مستشرقی سوئدی (1807- 1878 م) که کتابهای ذیل را منتشر کرده است: 1- جزء من کتاب المحاضره از سیوطی. 2- الانیس المعرب فی اخبار المغرب از ابن ابی زرع الفاسی. 3- فهرست تاریخ الکامل ابن اثیر. 4- خریده العجائب وفریدهالغرائب از ابن الوردی. (از معجم المطبوعات)
قصبه ای است در ایالت شلسویگ هولشتاین از کشور پروس، (آلمان) و در 97 هزارگزی جنوب شلسویگ و 15 هزارگزی از شمال غربی هامبورگ. کنار نهر منصب بخلیج البه و موسوم به پیناؤ واقع است. (قاموس الاعلام ترکی)
قصبه ای است در ایالت شلسویگ هولشتاین از کشور پروس، (آلمان) و در 97 هزارگزی جنوب شلسویگ و 15 هزارگزی از شمال غربی هامبورگ. کنار نهر منصب بخلیج البه و موسوم به پیناؤ واقع است. (قاموس الاعلام ترکی)
شیر بیشه خرده ریزه، چابک، زود پاسخ (حاضر جواب) آلتی چوبین به شکل مکعب مستطیل که سطح فوقانی آن باز است و در آن خاک خشت و مانند آن کنند و از جایی به جای دیگر برند زنبه، مشکی که بر دو سر آن دو چوب تعبیه کنند و بدان آب کشند. آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن بزند که آن باد با صدا از دهان او بجهد زنبغل
شیر بیشه خرده ریزه، چابک، زود پاسخ (حاضر جواب) آلتی چوبین به شکل مکعب مستطیل که سطح فوقانی آن باز است و در آن خاک خشت و مانند آن کنند و از جایی به جای دیگر برند زنبه، مشکی که بر دو سر آن دو چوب تعبیه کنند و بدان آب کشند. آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن بزند که آن باد با صدا از دهان او بجهد زنبغل