- رزخ
- خستن به نیزه
معنی رزخ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باز داشتن میان دو چیز، عالم بین دنیا وآخرت (از مرگ تا قیامت)
حائل و فاصله بین دو چیز، عالم بین دنیا و آخرت، از هنگام مرگ تا روز قیامت، کنایه از تشویش، نگرانی، سردرگمی، در علم جغرافیا قطعۀ زمین باریکی میان دو دریا که دو قطعه خشکی وسیع را به یکدیگر متصل می کند
Purgatory
чистилище
Fegefeuer
чистилище
czyściec
purgatório
purgatorio
purgatorio
purgatoire
vagevuur
ไฟชำระ
penyucian
כור המצרף
toharani
প্রায়শ্চিত্তস্থান
مخاصمه
روزی
برآمدگی کوچک گوشتین برنگ پوست و سفت و سخت و غیرحساس که بر دستها و پاها و روی و اعضاافتد زگیل بالو واژو ثوء لول
اندوه غم غصه. فراخزیست
بخشش اندک فغیازک، بهره از پروه (غنیمت جنگی) عطای اندک دادن، سهمی از غنائم جنگی که - طبق مقررات اسلامی - بکسانی که در جنگ شرکت کرده اند دهند
انتقال روح از جسم انسان به جسم گیاه یا جماد
ماندگی تکیدگی لاغری
سر شکستن، کاواک میان تهی گل فراوان