- رزاق (پسرانه)
- روزی دهنده، از نامهای خداوند
معنی رزاق - جستجوی لغت در جدول جو
- رزاق
- پیدا کننده روزی و دهنده آن، روزی بخش
- رزاق ((رَ زّ))
- روزی دهنده
- رزاق
- رزق دهنده، روزی دهنده، روزی رساننده، از نام ها و صفات خدای تعالی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع رزق، روزی، جیره
خواروبار
رزق ها، روزی ها، خواربار ها، جمع واژۀ رزق
جمع رزق، روزی ها، خواروبار
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
زن باوقار، بانوی متین، خانم محترم، درخت انگور، (فتحه ر) صفت فاعلی از رزیدن به معنای رنگ کردن، جمع رز است اما غالباً به عنوان مفرد بکار میرود به معنای تاکستان
آب دهان که از شش غده زیر ربان ترشح میشود
آب دهان، آب دهن
روزی دهنده، روزی رسان
می ناب
درخت انگور
درشت اندام: مرد
جمع رزغه، لایستان ها گلزارها
برنجکوب، برنجفروش سرب برنج کوب، برنج فروش
ماندگی تکیدگی لاغری
روزی تنگ بخور و نمیر، دورویی، نگریستن با کینه
نازک، رقیق
جمع رفیق، همراهان همرایان دمسازان
سقف مقدم خانه، پیشخانه، ایوان، سایبان
پارسی تازی گشته رسته راسته
روستا، قریه، ده
پیشگاه خانه پیشخانه، ایوانی که در مرتبه دوم ساخته شود، سایبان، پرده ای که جلوی خانه آویزند جمع اروقه رواقات. یا رواق بی ستون آسمان
ترفندگر فریبکار مکار فریبنده ریا کار
ریاکار، دورو، نیرنگ ساز
رقیق، نازک، نان نازک مثل نان لواش
قومی از تاتار که در قرن هفتم هجری مطیع چنگیز شدند، نام قدیم سربازان روس که کلاه پوست بزرگ و قبای بلند می پوشیدند، سرباز ایرانی که زیر نظر روس ها تعلیم داده می شد
پیش خانه، پیشگاه خانه، سقف پیش خانه، سایه بان، راهرو و مدخل سقف دار در داخل عمارت
ایوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند، صفّه، ستاوند، ستافند، ستاویز، ستاوین، خیری
رواق چرخ (زبرجد، فلک، کبود، نیلگون): کنایه از آسمان
ایوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند، صفّه، ستاوند، ستافند، ستاویز، ستاوین، خیری
رواق چرخ (زبرجد، فلک، کبود، نیلگون): کنایه از آسمان
آب دهان که از غده های مخصوص زیر زبان ترشح می شود و علاوه بر نرم کردن غذا مقداری از نشاستۀ آن را تبدیل به قند می کند، آب لزج که از دهان انسان یا حیوان خارج می شود، آب دهن، تف، تفو، خیو، خدو، بفج
سرباز سربازسوار فردی از قوم قزاق، سرباز سواره نظام روسی (در عهد تزارها و اواخر قاجاریه)، سرباز ایرانی که تحت تعلیمات صاحبمنصبان روسی تربیت شده به لباس روسی ملبس بودند (اواخر قاجاریه)
چسب، گای