جدول جو
جدول جو

معنی ردومالی - جستجوی لغت در جدول جو

ردومالی
(رُ)
شاید از کلمه ترکی و از مصدر بزمق باشد، و شاید تبزیج عربی بمعنی آراستن از این کلمه فارسی معرب است. (یادداشت بخط دهخدا). آرایش که زن روی خویش را کند از سفیداب و سرخاب و وسمه و زنگک و خال و سرمه و جز آن. چاسان فاسان. تزین. تحفل. توالت
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رومال
تصویر رومال
پارچه ای که با آن دست و روی را پاک کنند، دستمال، روپاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدومال
تصویر عدومال
پایمال کنندۀ دشمن، شکست دهندۀ دشمنان
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
منسوب به ردمان که تیره ای است از قبیلۀ رعین. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
در اصطلاح عامیانه، مالیدن آلت رجولیت به دهانۀ شرم زن یا دبر مرد. عمل مواقعۀ ناقص که در آن دخول صورت نگیرد. (از فرهنگ لغات عامیانه) ، در مواردی مانند مالیدن قطعۀ آتش روی سوراخ حقۀ وافور برای کشیدن آخرین بقایای تریاک و بست چسبانیده شده نیز بکار رود. (از فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا
یکی از کشورهای اروپای شرقی واقعبین اتحاد جماهیرشوروی، مجارستان، یوگوسلاوی، بلغارستان و بحر اسود، و آن 337384 کیلومترمربع مساحت و 17579600 تن جمعیت دارد، رومانی شامل نواحی ذیل است:
1- کارپات، سلسله جبالی که بشکل دایره ترانسیلوانی را احاطه می کند،
2- در مشرق و در جنوب کارپات جلگۀ وسیع والاشی و مولداوی گسترده شده است که رومانی را کشوری کشاورزی میسازد، گندم و ذرت محصول اصلی این کشور است و در روی تپه های مرتفعتر درختان میوه کاشته می شود، در دامنۀ کوهها گله های متعدد گوسپندان تربیت و نگهداری می شوند، از کانهای اصلی آن نفت است که روز بروز بر استخراج آن می افزایند و از این حیث در ردیف دول درجه اول بشمار می رود، در دامنۀ کوههای کارپات، کانهای آهن، بوکسیت و غیره نیز اهمیت دارد، از صنایع رومانی ساختن ماشینهای صنعتی و فلاحتی و پارچه بافی است، پایتخت رومانی بخارست است، و شهرهای اصلی و مهم آن کلوج، یاشی، پلوئشتی، تیمی شوآرا و بندر معروف آن کنستانتا در ساحل بحر اسود است،
تاریخ - اولین قسمت قدیمی کشور رومانی ناحیۀ داسی میباشد که به توسط طرایانوس (تراژان) در قرن دوم میلادی فتح شد و از نژاد داس که مخلوطی از نژاد ژتها و سلت ها میباشد مسکون گردید و مهاجرنشین کشور روم شد و زبان لاتینی در آنجا تقریباً متداول گردید، در مدت شش قرن محل تاخت و تاز قبایل گتها هون ها، آوارها، اسلاوها و تاتارها قرار گرفت، مخصوصاً اسلاوها در این کشور آثار عمیقی باقی گذاشتند، در قرن 14 میلادی کشور رومانی با ایالت مولداوی متحد شد تحت نظر سلسله ای به نام بوگدان و ولایت دیگری بنام والاشی هم به توسط همین خاندان ضمیمۀ آن شد حتی ناحیۀ بسارابی نیز بدان ملحق گردید، هجوم قبایل ترک این کشور را تحت تسلط سلاطین عثمانی قرار داد، از 1696 میلادی کشور رومانی تحت تسلط اتریشیان واقع شد و از آن پس مرتباً تحت اشغال کشورهای روسیه، اتریش، آلمان، یونان بود تا سال 1881 میلادی که شارل اول پادشاه آن کشور گردید و پس از مرگش برادرزادۀ او فردیناند از 1914 تا 1927 رومانی را اداره می کرد، در ابتدای جنگ دوم جهانی پادشاه آن کشور شارل دوم (کارول) بود که در 1940م، به نفع پسرش میشل از سلطنت استعفا داد، رومانی در طی جنگ اخیر ابتدا به توسط آلمانها و سپس روسها اشغال شد و امروزه یکی از کشورهای جمهوری توده ای بشمارمی آید، (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
لعل گون و سرخ گون، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
رومائی، منسوب به روم، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
یکی از ایالات سابق مملکت عثمانی واقع در اروپا که اکنون جزو بلغارستان است و دارای 975000 تن جمعیت و شهر حاکم نشین آن فیلیپوپولی که فلبه نیز گویند، (ناظم الاطباء)، روم ایلی، و رجوع به روم ایلی و تاریخ ادبی ایران تألیف ادوارد براون ج 3 ص 454 شود،
- رومیلی شرقی، روم ایلی شرقی، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به روم ایلی شرقی شود
لغت نامه دهخدا
(سُ)
کشوری است جمهوری در آفریقای شرقی و جنوب شرقی حبشه پایتخت آن ’موگادیشو’ است که تنها بندر سومالی میباشد. سازمان ملل در نوامبر 1949 میلادی استقلال سومالی را تصویب کرد منتهی مقرر شد تا سال 1960 تحت نظر دولت بریتانیا و سازمان ملل متحد اداره شود. در 1960 میلادی کشور مزبور استقلال یافت. (فرهنگ فارسی معین). سومالی درچند ناحیه تحت نظر دولتهای بریتانیا و ایتالیا و فرانسه بود و این چند ناحیه بنام سومالی ایتالیا و سومالی بریتانیا و سومالی فرانسه نامیده می شد و تحت نظردولتهای فوق اداره می گشت. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
شوی مالی، شغل و عمل کسی که پارچه را آهار میدهد، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
اورمالی. روغنی است جداً گرم و سفت چون عسل که از ساق درختی گیرند. (مفردات قانون ابوعلی ص 160). دهن العسل و آنرا عسل داود هم گویند گرم و تر است درچهارم. (برهان) (هفت قلزم). رجوع به اورمالی شود
لغت نامه دهخدا
دستمالی که دور سر بندند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
به یونانی شربت ورداست که با عسل ساخته باشند، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
دیوثی، بی حمیتی، بی غیرتی، (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از برهان) (از غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
لکلرک بصورت الاومالی و اله امل آورده و در تذکرۀ ضریرانطاکی و تحفۀ حکیم بصورت الومالی ضبط شده است. لفظی یونانی و بمعنی عسل منجمد است و آن رطوبتی است شبیه بمیعۀ سائله که از دو ساق درختی بدست آید و بهترین آن براق و صاف و شیرین و غلیظ است، در سیم گرم و در دوم تر، سه اوقیۀ آن با نه اوقیه آب مسهل فضول خام و مرهالصفرا و اخلاط ردیه است، و جهت جرب و قروح ودرد مفاصل نافع میباشد. روغنی که از شاخه های درخت از جوشانیدن آن با روغنها بگیرند طلای آن جهت درد عصب و جرب متقرح و اکتحال آن جهت ظلمت بصر نافع است و آشامندۀ الومالی را سبابت و کسالت بهم میرسد و باید نخوابد و حرکت کند و مصلح آن سکنجبین و میبه است. (ازتحفۀ حکیم مؤمن ص 32). و رجوع به تذکرۀ داود ضریرانطاکی ص 58 و مفردات ابن بیطار ترجمه لکلرک شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ماءالعسل است. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان). و طریق ساختنش چنان باشد که دو جزو آب و یک جزو عسل را باهم آمیخته بجوشانند چندانکه ثلثی برود و ثلثانی بماند و منافع آن بسیار است. بجهت دانستن آبستی بخورد زنی بدهند اگر صدا و قراقر بر دور ناف او بهم رسد البته آبستن باشد و الا نباشد. (برهان) (ادویۀ مفردۀ قانون بوعلی سینا چ تهران، و در آنجا بغلط افومالی با فاء نوشته شده است) (آنندراج) (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اومالی
تصویر اومالی
یونانی تازی گشته شاه انگبین انگبین داود عسل داود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریشمالی
تصویر ریشمالی
دیوثی بیحمیتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رومال
تصویر رومال
پارچه ای که بدان روی را پاک کنند، دستمال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمالی
تصویر رمالی
پیشگویی عمل و شغل رمال فالگیری
فرهنگ لغت هوشیار
هندی جشن چراغ فراخرگی از بیماری ها فراخ گشتن سیاهرگ های پای (واریس)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در مالی
تصویر در مالی
مالش آلت رجولیت به دهانه شرم زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راسمالی
تصویر راسمالی
سرمایه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقومالی
تصویر اقومالی
آب انگبین آمیزه ای آب و انگبین (عسل) از نوشابه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شومالی
تصویر شومالی
شغل و عمل کسی که پارچه را آهار میدهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدومال
تصویر عدومال
پایمال کننده دشمنان. پایمال کننده دشمنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رومبلی
تصویر رومبلی
پارچه ای که برای تمیز نگه داشتن میل و اثاث روی آن کشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریشمالی
تصویر ریشمالی
بی حمیتی
فرهنگ فارسی معین
بافه های چوبی نازک و منعطف از شاخه های تاک که به صورت حلقوی
فرهنگ گویش مازندرانی
لمس و سایش آلت تناسلی با دو چیز
فرهنگ گویش مازندرانی
مشعل
فرهنگ گویش مازندرانی
آیین گونه، آیین
دیکشنری اردو به فارسی
رمانتیک، رومی
دیکشنری اردو به فارسی
واکنشی، واکنش پذیر
دیکشنری اردو به فارسی