جدول جو
جدول جو

معنی ردب - جستجوی لغت در جدول جو

ردب
(رَ)
راه سربسته. (منتهی الارب) (آنندراج). راه سربسته و بن بست. (ناظم الاطباء). راه بی منفذ. (از اقرب الموارد). بن بست. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
ردب
بن بست
تصویری از ردب
تصویر ردب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رجب
تصویر رجب
(پسرانه)
نام ماه هفتم از سال قمری
فرهنگ نامهای ایرانی
(اِ تِ)
مهربانی و نرمی نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مهربانی و تلطف کردن. (از اقرب الموارد). ملاطفت کردن بکسی. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اِ دَب ب)
کیل بزرگ. کیلی معروف در مصر. پیمانه ای بمصر که بیست وچهار صاع یا شش ویبات گنجایش آنست. (از منتهی الارب). پیمانه ایست بزرگ در مصر که بیست وچهار صاع را گنجایش دارد. (رسالۀ اوزان و مقادیر مقریزی). مکیالی معادل بیست وچهار صاع و آن شصت وچهار من باشد. (بحر الجواهر). کیلی باشد مردم مصر را و آن شش ویبه است و ویبه کیلی است گندم را معادل سی رطل بغدادی چون گندم ثقیل بود و اگرنه بیست وهفت رطل بغدادی باشد. ج، ارادب. (ادب الکتاب صولی). قفیز اردب اهل الشام کالقفیز لاهل العراق. (مهذب الاسماء). اردب یا اردبه پیمانه ایست که در مصر و ایران و نزد عرب قدیم بکار میرفت و آن معادل 50 یا 55 لیتر است و بعدها اردبه در ایران پیمانه ای جهت سنجیدن مواد جامده بود و گاه نیز مقیاسی معادل 66 هزار گرم محسوب میشد
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ)
جنگ و جدال. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ)
نامی است از اعلام. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ دَ)
دانۀ عشرق و آن گیاهی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
امراءه دردب، زنی که به شب آمد و رفت نماید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ردم
تصویر ردم
سد کردن، بستن در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسب
تصویر رسب
ته نشینی، گود افتادن چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردی
تصویر ردی
بالاپوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رده
تصویر رده
دسته و صف، رجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردن
تصویر ردن
رشته، خز، پوسته زهدان تریز بن آستین بن آستین و تریز جمع اردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردف
تصویر ردف
پیروی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحب
تصویر رحب
فراخ و گشاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردغ
تصویر ردغ
گلناک گل گل و لای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردع
تصویر ردع
بازداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردخ
تصویر ردخ
سر شکستن، کاواک میان تهی گل فراوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردح
تصویر ردح
درد کم زمان دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رطب
تصویر رطب
خرمای نو تازه تر و تازه، یابس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آدب
تصویر آدب
بمهمانی خواننده، میزبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رتب
تصویر رتب
جمع رتبه سختی، شدت، درشتی زندگانی
فرهنگ لغت هوشیار
سرفرویی از (ترجیب)، نام ماه هفتم از سال تازی، ترسیدن، بزرگداشت شرمزدگی شرم کردن، بزرگداشت، دشنامگویی، ترسیدن ماه هفتم از سال قمری تازیان و مسلمانان و آن بین جمادی الاخر و شعبان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راب
تصویر راب
شوهر مادر، نا پدری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربد
تصویر ربد
گل گاو چشم از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درب
تصویر درب
در بزرگ، دروازه دروازه ها دروازه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تردب
تصویر تردب
مهربانی و نرمی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دردب
تصویر دردب
زن شبرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردب
تصویر اردب
پیمانه بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردج
تصویر ردج
سرگین انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردب
تصویر اردب
((اَ دَ))
پیمانه ای است برابر بیست و چهار «صاع» و آن شصت و چهار من باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رعب
تصویر رعب
ترس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ادب
تصویر ادب
فرهنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رده
تصویر رده
ردیف، رتبه، سطر
فرهنگ واژه فارسی سره