جمع واژۀ ردیف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: و جاؤا ردافی، ای یتبع بعضهم بعضاً. (منتهی الارب) ، سپس سوار نشیننده. واحد و جمع در آن یکسان است، سرودگویان شتر. حداه، یاری گران. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)
جَمعِ واژۀ ردیف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: و جاؤا ردافی، ای یتبع بعضهم بعضاً. (منتهی الارب) ، سپس سوار نشیننده. واحد و جمع در آن یکسان است، سرودگویان شتر. حُداه، یاری گران. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)
ردافت. اسم است از ارداف پادشاهان در جاهلیت و آن چنین بوده که شاه هر جا می نشسته ردف در سمت راست او می نشسته و همینکه پادشاه می نوشید او پیش از مردم می نوشیدو آنگاه که پادشاه به جنگی می رفت ردف در جای او می نشست و تا بازگشت شاه خلیفۀ او بود و وقتی که لشکریان شاه برمی گشتند ردف مرباع (یک چهارم غنیمت) را از آنان می گرفت. جریر گفته است: ’ربعنا و رادفنا الملوک’. (از اقرب الموارد). و رجوع به ردافت و ردف شود
ردافت. اسم است از ارداف پادشاهان در جاهلیت و آن چنین بوده که شاه هر جا می نشسته رِدف در سمت راست او می نشسته و همینکه پادشاه می نوشید او پیش از مردم می نوشیدو آنگاه که پادشاه به جنگی می رفت ردف در جای او می نشست و تا بازگشت شاه خلیفۀ او بود و وقتی که لشکریان شاه برمی گشتند ردف مِرباع (یک چهارم غنیمت) را از آنان می گرفت. جریر گفته است: ’ربعنا و رادفنا الملوک’. (از اقرب الموارد). و رجوع به ردافت و رِدف شود