جدول جو
جدول جو

معنی ردافت - جستجوی لغت در جدول جو

ردافت
(رِ فَ)
ردافه. کار ردیفی ملک مانند خلافت. (منتهی الارب) (آنندراج). خلافت از ’ردف’ و آن لقب خلیفه های ملک حیره بوده است. (مفاتیح العلوم). و رجوع به ردافه شود
لغت نامه دهخدا
ردافت
فرمانروایی جانشینی شاه
تصویری از ردافت
تصویر ردافت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رافت
تصویر رافت
مهربانی، شفقت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ردائت
تصویر ردائت
تباهی و پستی
فرهنگ فارسی عمید
(فَ)
ریافه. (یادداشت مؤلف). رجوع به ریافه شود
لغت نامه دهخدا
(رُ فا)
جمع واژۀ ردیف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: و جاؤا ردافی، ای یتبع بعضهم بعضاً. (منتهی الارب) ، سپس سوار نشیننده. واحد و جمع در آن یکسان است، سرودگویان شتر. حداه، یاری گران. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رِ فَ)
ردافت. اسم است از ارداف پادشاهان در جاهلیت و آن چنین بوده که شاه هر جا می نشسته ردف در سمت راست او می نشسته و همینکه پادشاه می نوشید او پیش از مردم می نوشیدو آنگاه که پادشاه به جنگی می رفت ردف در جای او می نشست و تا بازگشت شاه خلیفۀ او بود و وقتی که لشکریان شاه برمی گشتند ردف مرباع (یک چهارم غنیمت) را از آنان می گرفت. جریر گفته است: ’ربعنا و رادفنا الملوک’. (از اقرب الموارد). و رجوع به ردافت و ردف شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
جمع واژۀ ردیف. (المنجد) (از اقرب الموارد) ، جای برنشست ردیف بر ستور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ترک. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ردائت
تصویر ردائت
فاسد گشتن تباه شدن، فساد فساد تباهی، پستی بدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردافه
تصویر ردافه
فرمانروایی جانشینی شاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخافت
تصویر رخافت
تنکی سستی آمیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رافت
تصویر رافت
سخت و بسیار مهربان، مهربانی شدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردائت
تصویر ردائت
((رَ ئَ))
فساد، تباهی، پستی، بدی
فرهنگ فارسی معین
بداندیشی، بدجنسی، بدطینتی، پستی، تباهی، خبث، غرض، فساد
فرهنگ واژه مترادف متضاد