- رخینه
- یونانی فارسی شده زمج (صمغ صنوبر)
معنی رخینه - جستجوی لغت در جدول جو
- رخینه
- راتیانج، صمغ درخت صنوبر، رشینه، رخبینه، ریتانج، راتینج
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خوراکی که با گندم نیم کوفته و شیر یا آبغوره بپزند و بعد آن را به شکل گلوله درآورند و خشک کنند و برای زمستان نگه دارند، برای مثال من مست ابد باشم نی مست ز باغ و رز / من لقمۀ جان نوشم نی لقمۀ ترخینه (مولوی۳ - ۱۲۱۱)
مونث رخیم آسانگوی، سست آوا: زن
خاز تنک، مسکه تنک
پارسی تازی گشته رخبین ترف ترپک از دوغ ترش سازند رخبین، صمغ صنوبر راتیاج
یونانی پارسی گشته زمج از ازدوها (صمغ)
گرویی گروگان مونث رهین مرهونه زن گروی زن گروگان جمع رهائن (رهاین)
آرد توله آرد هاله آشی که با آرد پزند و مردم درویش خورند
آنچه به گرو گذاشته شده، گروی
راتیانج، صمغ درخت صنوبر، رخینه، رشینه، ریتانج، راتینج
راتیانج، صمغ درخت صنوبر، رخینه، رخبینه، ریتانج، راتینج
رهیافت
مهمیز، تازیانه
راهی که در دیوار واقع شده باشد، سوراخ دیوار، روزنه، سوراخ هر چیز
راه و شکاف میان دیوار، سوراخ، کنایه از عیب و نقص، فساد
رخنه افکندن: در چیزی ایجاد رخنه و شکاف کردن، کنایه از اختلاف و نفاق و جدایی میان دیگران انداختن
رخنه کردن: شکافتن، سوراخ کردن، نفوذ کردن
رخنه افکندن: در چیزی ایجاد رخنه و شکاف کردن، کنایه از اختلاف و نفاق و جدایی میان دیگران انداختن
رخنه کردن: شکافتن، سوراخ کردن، نفوذ کردن
کاغذ، ماده ای که از چوب بعضی گیاهان به صورت ورقه های نازک ساخته می شود و برای نوشتن، نقاشی و مانند آن به کار می رود، قرطاس