رخوه. دردی است که اندام را سست گرداند و در اصل لغت به معنی نرمی وسستی است. (آنندراج) (از غیاث اللغات) : ناخس و رخوه کاسر و ضاغط و آن مفسح کز او عضل شد چاک (از نصاب الصبیان ص 47) و رجوع به رخوه شود
رِخْوه. دردی است که اندام را سست گرداند و در اصل لغت به معنی نرمی وسستی است. (آنندراج) (از غیاث اللغات) : ناخس و رخوه کاسر و ضاغط و آن مفسح کز او عضل شد چاک (از نصاب الصبیان ص 47) و رجوع به رِخْوَه شود
راه و شکاف میان دیوار، سوراخ، کنایه از عیب و نقص، فساد رخنه افکندن: در چیزی ایجاد رخنه و شکاف کردن، کنایه از اختلاف و نفاق و جدایی میان دیگران انداختن رخنه کردن: شکافتن، سوراخ کردن، نفوذ کردن
راه و شکاف میان دیوار، سوراخ، کنایه از عیب و نقص، فساد رخنه افکندن: در چیزی ایجاد رخنه و شکاف کردن، کنایه از اختلاف و نفاق و جدایی میان دیگران انداختن رخنه کردن: شکافتن، سوراخ کردن، نفوذ کردن
آرخوه. قصبه ایست کوچک در قضای خوپه، از ولایت لازستان در 4 هزارگزی جنوب غربی خوپه بساحل دریا، در دهانۀ نهری کوچک. مردم این ناحیه سلحشور و جنگاور و جسورند و عمده شغل آنان بریدن چوب است و در آنجا مکتب ابتدائی است. (قاموس الاعلام ترکی)
آرخوه. قصبه ایست کوچک در قضای خوپه، از ولایت لازستان در 4 هزارگزی جنوب غربی خوپه بساحل دریا، در دهانۀ نهری کوچک. مردم این ناحیه سلحشور و جنگاور و جسورند و عمده شغل آنان بریدن چوب است و در آنجا مکتب ابتدائی است. (قاموس الاعلام ترکی)