جمع واژۀ رخف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ رخیفه، به معنی خمیر تنک و سست ومسکۀ تنک و سست. (از منتهی الارب) ، ج رخفه. (ناظم الاطباء) ، سنگ های نرم و سست. (آنندراج) (منتهی الارب). جمع واژۀ رخفه. سنگهای نرم و سبک. (از اقرب الموارد). و رجوع به رخفه شود
جَمعِ واژۀ رَخْف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، جَمعِ واژۀ رَخیفه، به معنی خمیر تنک و سست ومسکۀ تنک و سست. (از منتهی الارب) ، ج ِرَخْفه. (ناظم الاطباء) ، سنگ های نرم و سست. (آنندراج) (منتهی الارب). جَمعِ واژۀ رَخْفه. سنگهای نرم و سبک. (از اقرب الموارد). و رجوع به رَخْفه شود
خون بینی. (منتهی الارب) (از کشاف زمخشری) (از دهار) (فرهنگ اوبهی). خونی که از دماغ به راه بینی برآید. (آنندراج به نقل از بحرالجواهر و منتخب اللغات) (غیاث اللغات). خونی که از بینی خارج گردد. خون دماغ. (فرهنگ فارسی معین). خونی که از بینی برآید. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف) (از اقرب الموارد) : ز سرگین خر عیسی ببندم رعاف جاثلیق ناتوانا. خاقانی. - سنهالرعاف، یا عام الرعاف، سال بیست و چهارم هجرت بود. به تابستان آن سال حرارتی بیش از عادت پدیدشد در بلاد عرب و سه ماه بکشید و بیشتر مردمان به رعاف (خون دماغ) مبتلا گشتند. (از یادداشت مؤلف)
خون بینی. (منتهی الارب) (از کشاف زمخشری) (از دهار) (فرهنگ اوبهی). خونی که از دماغ به راه بینی برآید. (آنندراج به نقل از بحرالجواهر و منتخب اللغات) (غیاث اللغات). خونی که از بینی خارج گردد. خون دماغ. (فرهنگ فارسی معین). خونی که از بینی برآید. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف) (از اقرب الموارد) : ز سرگین خر عیسی ببندم رعاف جاثلیق ناتوانا. خاقانی. - سنهالرعاف، یا عام الرعاف، سال بیست و چهارم هجرت بود. به تابستان آن سال حرارتی بیش از عادت پدیدشد در بلاد عرب و سه ماه بکشید و بیشتر مردمان به رعاف (خون دماغ) مبتلا گشتند. (از یادداشت مؤلف)
جمع واژۀ رصفه. (ناظم الاطباء). پی که بر تیر و کمان پیچند، و واحد آن رصفه است. (از اقرب الموارد). و رجوع به رصفه شود، جمع واژۀ رصیف. (ناظم الاطباء). ج رصیف. به معنی پیهای اسب است. (منتهی الارب) (آنندراج). پیهای اسب است و واحد آن رصیف، استخوان پهلو. ج، رصف، رصف. (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ رَصَفَه. (ناظم الاطباء). پی که بر تیر و کمان پیچند، و واحد آن رَصَفه است. (از اقرب الموارد). و رجوع به رَصَفه شود، جَمعِ واژۀ رَصیف. (ناظم الاطباء). ج ِرَصیف. به معنی پیهای اسب است. (منتهی الارب) (آنندراج). پیهای اسب است و واحد آن رَصیف، استخوان پهلو. ج، رَصَف، رُصُف. (از اقرب الموارد)
ابر تنک که ازخلال آن آسمان دیده شود. (منتهی الارب) (آنندراج). ابر تنک که آسمان ورای آن دیده شود. (منتخب اللغات) جمع واژۀ طخفه. (منتهی الارب) (آنندراج)
ابر تُنک که ازخلال آن آسمان دیده شود. (منتهی الارب) (آنندراج). ابر تُنک که آسمان ورای آن دیده شود. (منتخب اللغات) جَمعِ واژۀ طخفه. (منتهی الارب) (آنندراج)
ضد تثاقل. (تاج الع__روس ج 6 ص 93) (اقرب الموارد) (قط-ر المحیط). و منه حدیث مجاهد و قد سأله حبیب بن ابی ثابت: انی اخاف ان یؤثر السجود جبهتی. فقال اذا سجدت فتخاف، ای ضعجبهتک علی الارض وضعاً خفیفاً. (تاج العروس ایضاً)
ضد تثاقل. (تاج الع__روس ج 6 ص 93) (اقرب الموارد) (قط-ر المحیط). و منه حدیث مجاهد و قد سأله حبیب بن ابی ثابت: انی اخاف ان یؤثر السجود جبهتی. فقال اذا سجدت فتخاف، ای ضعجبهتک علی الارض وضعاً خفیفاً. (تاج العروس ایضاً)
چیدن میوه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). خرف. مخرف، اقامت کردن قومی در فصل خریف. خرف. مخرف، باریدن باران خریف و باران نخست در اول زمستان. (منتهی الارب). خرف. مخرف
چیدن میوه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). خَرف. مخرف، اقامت کردن قومی در فصل خریف. خرف. مخرف، باریدن باران خریف و باران نخست در اول زمستان. (منتهی الارب). خرف. مخرف
رخسنگ گونه ای سنگ آهکی که دارای رخ ها و رگه های رنگارنگ است (مرمر) گونه ای سنگ آهکی است که شفاف است و تا حدی قابلیت صیقل شدن را دارد و چون باسانی به صورت لوح در میاید از آن جهت در کتیبه روی آرامگاهها سنگ قبر مجسمه پایه چراغ و ظروف تجملی بکار میرود. رخام دارای رنگهای قهوه ای و زرد و سبز و نارنجی میباشد و بدین جهت پس از صیقل حالت تموج و منظره ای زیبا می یابد. رخام آهکی این نوع را نامند در مقابل رخام گچی که زیاد شفاف نیست و فاقد رگه است و ترکیبش بجای آنکه از کربنات کلسیم باشد از سولفات کلسیم و سفید رنگ است و بر خلاف رخام آهکی در برابر اسیدها جوش نمی کند. از رخام گچی هم برای ساختن لوحه و سنگ قبر استفاده کنند و آن به رخام ابیض مشهور است
رخسنگ گونه ای سنگ آهکی که دارای رخ ها و رگه های رنگارنگ است (مرمر) گونه ای سنگ آهکی است که شفاف است و تا حدی قابلیت صیقل شدن را دارد و چون باسانی به صورت لوح در میاید از آن جهت در کتیبه روی آرامگاهها سنگ قبر مجسمه پایه چراغ و ظروف تجملی بکار میرود. رخام دارای رنگهای قهوه ای و زرد و سبز و نارنجی میباشد و بدین جهت پس از صیقل حالت تموج و منظره ای زیبا می یابد. رخام آهکی این نوع را نامند در مقابل رخام گچی که زیاد شفاف نیست و فاقد رگه است و ترکیبش بجای آنکه از کربنات کلسیم باشد از سولفات کلسیم و سفید رنگ است و بر خلاف رخام آهکی در برابر اسیدها جوش نمی کند. از رخام گچی هم برای ساختن لوحه و سنگ قبر استفاده کنند و آن به رخام ابیض مشهور است