- رحمه (دخترانه)
- نام همسر ایوب (ع)
معنی رحمه - جستجوی لغت در جدول جو
- رحمه
- درسه لم ریز، اپخشایش بخشایش - آمرزش، باران، روزی، نیکی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مرحمت در فارسی مهربانی نواخت، بخشایش
فرانسوی کنف سیام فریز سیامی پنجه مرغ از گیاهان
ریزه باران نرمه باران
نخ انگشت رشته ای که برای یادآوری بر انگشت بندند
دلسوزی که به آمرزش و بخشایش انجامد
بخشاینده تنها درباره خدا به کار می رود
مهربانی و مرحمت و شفقت، رافت
جمع رحمه، لم ها درسه ها مهربانی ها
زنی که بعد از زائیدن به بیماری رحم مبتلا شود، جمع رحیم، بخشایندگان
به جهان دگر رفتن جان سپردن، فراروی (کوچیدن)، گشتنامه (سیاحتنامه)
زمین فراخ، پیش خانه، گشادگی جای
گور سنگ گور، لانه کفتار، پرچین
کرکس لاشخوار
نان کلاغ از گیاهان، سبزه زار، رود کنار
آواز نیکو، گیاهی باریک
پشتواره ای جامه پلونده بلغنده (بقچه) هدایت در فرهنگ ناصری می نویسد: (رزمه فارسی است در لغت عربی نیز آورده اند) بوقچه رخت بسته لباس، لنگه بار قماش و اثاثه پشتواره. یا روی رزمه اصطلاحی است که در مورد تفوق و رجحان کسی بر دیگری استعمال شود (نسائم الاسحار 183 ببعد)
چرک کنج چشم و میان مژگانها
زحمت انبوهی، آزردگی، دردسر، جا تنگی، گیر و دار، رنجه آرنگ نه هرگز از تو رسیده به مور آرنگی (کمال اسمعیل)، آزار شکفت
سریشم
بی بهرگی
سیاهی توده آهن
پیه ناکی، یک تکه دنبه، سپیدی چشم قطعه ای پیه
رشته، رسن، طناب باریک
موهایی که اطراف اندام تناسلی مرد یا زن می روید، موی زهار، رمکان، رم، روم، رنب، رنبه، برای مثال شد جای جای ریخته از ننگ روی او / ریشی که ننگ دارد از او رومۀ زهار (سوزنی - ۴۱)
چرک سفیدی که در گوشۀ چشم یا میان مژه ها جمع می شود، قی، خیم، رمص، ژفک، کیغ
مهربانی، دلسوزی، مهربانی و بخشایش مخصوص خدا
بقچۀ لباس، بستۀ رخت، پشتوارۀ جامه، لنگۀ بارقماش
قرابت، خویشی، نخی که در عرض پارچه به کار می رود، پود جامه
تکه زگال، شب سیاه
سخت دشوار، نابودی، خشکسال، کار بی اندیشه بی باک دنبال درد سر: مرد
پاره گوشت تار جامه تان، خویشاوندی، باز خور پاره گوشت شکارکه باز شکاری را خورانند، مرغ تار جامه تان: دوم آنکه از لحمه باشد که آن تان جامه است که می بافند