جدول جو
جدول جو

معنی رحمت - جستجوی لغت در جدول جو

رحمت
(پسرانه)
مهربانی، رحم، مهربانی و عفو مخصوص خداوند
تصویری از رحمت
تصویر رحمت
فرهنگ نامهای ایرانی
رحمت
مهربانی و مرحمت و شفقت، رافت
تصویری از رحمت
تصویر رحمت
فرهنگ لغت هوشیار
رحمت
مهربانی، دلسوزی، مهربانی و بخشایش مخصوص خدا
تصویری از رحمت
تصویر رحمت
فرهنگ فارسی عمید
رحمت
((رَ مَ))
مهربانی، دلسوزی، بخشایش، عفو
تصویری از رحمت
تصویر رحمت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرحمت
تصویر مرحمت
(دخترانه)
لطف و مهربانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مرحمت
تصویر مرحمت
لطف، رقت، مهربانی، عطوفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرحمت
تصویر مرحمت
((مَ حَ مَ))
مهربانی، لطف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرحمت
تصویر مرحمت
رحمت، مهربانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رحمه
تصویر رحمه
(دخترانه)
نام همسر ایوب (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حرمت
تصویر حرمت
(دخترانه)
احترام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حرمت
تصویر حرمت
آزرم، آبرو، ارزش، ارج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زحمت
تصویر زحمت
دردسر، رنج، رنجه، رنجش، سختی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رحمی
تصویر رحمی
دلسوزی که به آمرزش و بخشایش انجامد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحمه
تصویر رحمه
درسه لم ریز، اپخشایش بخشایش - آمرزش، باران، روزی، نیکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحموت
تصویر رحموت
مهربانی بخشایش بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحمن
تصویر رحمن
بخشاینده تنها درباره خدا به کار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
جمع رحمه، لم ها درسه ها مهربانی ها مهربانی کردن شفقت ورزیدن، بخشودن عفو کردن، مهربانی شفقت، بخشایش عفو. یا رحمت به در مورد تایید برتری و رجحان چیزی بر چیز دیگر گویند مثلا در مورد خربزه یا هندوانه بی مزه گویند: (رحمت به آب حمام)
فرهنگ لغت هوشیار
زنی که بعد از زائیدن به بیماری رحم مبتلا شود، جمع رحیم، بخشایندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحلت
تصویر رحلت
هجرت، روانگی، روانه و راهی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زحمت
تصویر زحمت
انبوهی کردن، رنج و آزردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرمت
تصویر حرمت
نا مباحی، نا شایستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرمت
تصویر حرمت
احترام، عزّت، حرام بودن، احترام و فروتنی در برابر اوامر و نواهی الهی، انجام دادن امور حرام
حرمت داشتن: احترام داشتن، ارجمند داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رحلت
تصویر رحلت
کوچ، سفر، کنایه از وفات، مرگ، درگذشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زحمت
تصویر زحمت
رنج و آزردگی، به هم فشار آوردن و یکدیگر را در فشار گذاشتن، انبوهی کردن، زحام، انبوهی
زحمت دادن: باعث زحمت شدن، رنج و آزار دادن، اذیت کردن
زحمت کشیدن: رنج کشیدن، رنج بردن، تحمل رنج و مشقت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرمت
تصویر حرمت
((حُ مَ))
آبرو، عزت، آن چه که محترم داشتن و نگه داشتن آن واجب باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رحموت
تصویر رحموت
((رَ حَ))
بخشودگی، مهربانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رحلت
تصویر رحلت
((رِ لَ))
کوچیدن، کوچ کردن، مردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زحمت
تصویر زحمت
((زَ مَ))
انبوه کردن، ازدحام، رنج و آزردگی، بیماری، در فارسی، دردسر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حرمت
تصویر حرمت
Inviolacy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
неприкосновенность
دیکشنری فارسی به روسی
недоторканість
دیکشنری فارسی به اوکراینی