- رحضا
- خوی که از پس تپ آید
معنی رحضا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زنی که بعد از زائیدن به بیماری رحم مبتلا شود، جمع رحیم، بخشایندگان
سختی گرما، شدت تابش حرارت، زمین داغ زمین تفسیده ریگ تافته ریگ تافته ریگ گرم، ریگ تافته ریگ گرم
شدت گرما، شدت تابش آفتاب بر زمین
خرسندی
خوی کردن خوی کردن تپ زده، مشک دریده، توشه دان کهنه
سنگ آسیا
خشنود شدن، رضوان، خورسندی، خشنودی، پذیرش، خوشدلی، از نام های تازی خشنودی خوشدلی، صلاح صوابدید، (تصوف) رفع کراهت و تحمل مرارت احکام قضا و قدر و مقام رضا بعد از مقام توکل است حقیقت رضا تسلیم شدن، سالک است، خشنود راضی. یا رضا بودن، خوشدل بودن، خشنود بودن، راضی بودن، خشنودی خوشدلی
خشنودی، خوش دلی، خشنود، در تصوف یکی از مراحل سلوک که سالک در آن هر حادثه ای را نتیجۀ مشیت الهی می بیند
Complacency
самодовольство
Zufriedenheit
задоволення
zadowolenie
complacência
compiacimento
complacencia
complaisance
tevredenheid
संतोष
kepuasan
التّسلية
סיפוק
kuridhika
ความพึงพอใจ
সন্তুষ্টি