جدول جو
جدول جو

معنی رجاه - جستجوی لغت در جدول جو

رجاه
(رَجْ جا)
نام صحابیۀ غنویه بصریه است. ابن سیرین از او حدیثی را در باب تقدیم سه فرزند روایت کرده است. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
رجاه
(تَ قَمْ مُ)
مصدر بمعنی رجو. (از ناظم الاطباء). امیدوار بودن، ترسیدن. (از اقرب الموارد). و رجوع به رجو و رجا و رجاء شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رجال
تصویر رجال
رجل ها، مردها، جمع واژۀ رجل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راجه
تصویر راجه
عنوان احترام آمیز هر یک از حاکمان، فرمانروایان، امرا و سرکردگان هند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رجال
تصویر رجال
راجل ها، پیاده ها، جمع واژۀ راجل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رواه
تصویر رواه
طعام زندانیان، غذای زندانیان و اسیران
فرهنگ فارسی عمید
(کَ وَ / وِ کَ / کِ)
سپس گذاشتن کار را از وقت آن. (منتهی الارب). واپس بردن. (زوزنی). پس انداختن کاری از وقت خود
لغت نامه دهخدا
ناگاه گرفتن کسی را، ناگاه در آمدن بر کسی. یا موت (مرگ) فجاه. مرگ ناگهانی. ناگهان: فجاه در گذشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لجاه
تصویر لجاه
لاک پشت دریایی، غوک ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رثاه
تصویر رثاه
سست دلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواه
تصویر رواه
جمع راوی، باز گویندگان، چمانیان (ساقیان)، آب برکشندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعاه
تصویر رعاه
جمع راعی، شبانان، فرماندهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رداه
تصویر رداه
سنگ بزرگ خرسنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضاه
تصویر رضاه
جمع راض، خشنودان
فرهنگ لغت هوشیار
مونث رجل زن، زن مردوار مردی مردانگی، نیرو در رفتن، گله از پا درد خرفه زار، آبراهه، خرفه، تیره خرفه، جای روییدن خرفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجمه
تصویر رجمه
گور سنگ گور، لانه کفتار، پرچین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجیه
تصویر رجیه
امیدوار امید داشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفاه
تصویر رفاه
آسودگی، استراحت، ناز و نعمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجاح
تصویر رجاح
کلانسرین: زن، سنگین گرانسنگ زن، پر: آوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجاجه
تصویر رجاجه
بانوچ تاب تاب بازی، آلاکلنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجاحه
تصویر رجاحه
فزونی، برتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجاس
تصویر رجاس
دریا، ابر غرنده، شتر بانگ کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجاع
تصویر رجاع
برگردنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجاف
تصویر رجاف
دریای توفنده، رستخیز، جنبنده آواز و صدای کوس و نقاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجال
تصویر رجال
جمع رجل، مردان، مردان بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
مردمان پست و بی سر و سامان، فرومایگان، اراذل و اوباش، سفلگان، غوغا
فرهنگ لغت هوشیار
چوب چاه، سنگی که به ریسمان بندند و در چاه بیاویزند تا اندازه آب را بدانند چاه سنج، سنگ دهوه (دهوه دلو) سنگ دولک سنگی که بر دهوه بندند تا زودتر فرو شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجاوه
تصویر رجاوه
امید داشتن امید بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجعه
تصویر رجعه
جواب مکتوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجفه
تصویر رجفه
زلزله، لرزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رباه
تصویر رباه
پشته، بلندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راجه
تصویر راجه
حاکم هند پادشاه هندوستان. رای سنسکریت فرمانروا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجاهت
تصویر رجاهت
فزونی، برتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راجه
تصویر راجه
((جِ))
عنوانی برای حاکم یا فرمانروا در هندوستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رفاه
تصویر رفاه
آسایش
فرهنگ واژه فارسی سره