- رثیه
- روماتیسم، درد زانو و مفاصل و دستها
معنی رثیه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مانداک مرده ریگ مردری رخن مونث ارثی، مرده ریگ آنچه از کسی به ارث به دیگران میرسد میراث
وامانده، نیامانده، واهشته، مرده ریگ
سوگیاد، سوگنامه
موییدن گریستن بر مرده
آنچه بعد از مرگ کسی به بازماندگانش می رسد، میراث
شعر یا سخنی که در سوگواری خوانده می شود، عزاداری
مرده ستودن و رحمت کردن
((اِ یِّ))
فرهنگ فارسی معین
سهم بردن از اموال شخص مرده، آنچه از مال مرده که به بازماندگانش رسد، مرده ریگ، مردر، ارث
ظاهر، سطح
درفش نشان سپاه
گربه، سرگین غلتان
کهنه، نیمه جان
ریزه باران نرمه باران
سست دلی
امیدوار امید داشته
خرسند
بادرم (عامه مردم)، شهروند (تبعه)، کشاورز
دعا، افسون
چاه آب دار
فزونی
بد آمد سوک، رنج، آک (عیب) مصیبت بزرگ پیش آمد ناگوار جمع رزایا
اندیشه، فکر، صلاح، تفکر، نگرش، امر، دیدن دیدار دید، نما، ریخت
مصیبت عظیم، آسیب و بلا
فراخ عیش، فراخ زندگانی، تن آسا
رویّت، فکر کردن و تامل نمودن در کارها، تفکر، تامل، بررسی، مقابل بدیهه، در علوم ادبی سرودن شعر با اندیشه و تامل
روش