جمع واژۀ رثه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ رثه، بمعنی ردی و بلایه از متاع خانه. (آنندراج). و رجوع به رثه شود، جمع واژۀ رث ّ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (دهار). جمع واژۀ رث ّ، بمعنی کهنه و بلایه از رخت خانه و نیزجامۀ کهنه. (آنندراج). و رجوع به رث ّ شود، جمع واژۀ رثیث. (ناظم الاطباء). رجوع به رثیث شود
جَمعِ واژۀ رِثه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ رِثه، بمعنی ردی و بلایه از متاع خانه. (آنندراج). و رجوع به رِثه شود، جَمعِ واژۀ رَث ّ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (دهار). جَمعِ واژۀ رَث ّ، بمعنی کهنه و بلایه از رخت خانه و نیزجامۀ کهنه. (آنندراج). و رجوع به رَث ّ شود، جَمعِ واژۀ رثیث. (ناظم الاطباء). رجوع به رثیث شود
گیاهی است باریک شاخ مایل به سرخی شیرین بار، خورده میشود. ج، طراثیث. (منتهی الارب) (آنندراج). بلغت یونانی میوه ای است که آن را به فارسی بل گویند و آن را طراثیث نیز خوانند. (برهان). شترغاز. (تفلیسی). اشترغاز. (مهذب الاسماء). رافه. (دهار) (صراح در لفظ نقع). و شکوفۀ آن را نکعهالطرثوث نامند، و بر آن را ثعرور نامند. طراثیث است. (تحفۀ حکیم مؤمن). صمغ آن را وشق و فارسیان وشک و قزاونه وشه خوانند و بعضی عجم کرم گویند. (نزهه القلوب). صمغ آن اشق یعنی لزاق الذهب است. رجوع به اشق شود. ترش. صمغ آن اشق است، و این صمغ را لزاق الذهب نیز نامند: هالوک، نوعی از گیاه طرثوث است. (منتهی الارب)
گیاهی است باریک شاخ مایل به سرخی شیرین بار، خورده میشود. ج، طراثیث. (منتهی الارب) (آنندراج). بلغت یونانی میوه ای است که آن را به فارسی بل گویند و آن را طَراثیث نیز خوانند. (برهان). شترغاز. (تفلیسی). اشترغاز. (مهذب الاسماء). رافه. (دهار) (صراح در لفظ نقع). و شکوفۀ آن را نکعهالطرثوث نامند، و بر آن را ثعرور نامند. طراثیث است. (تحفۀ حکیم مؤمن). صمغ آن را وشق و فارسیان وشک و قزاونه وشه خوانند و بعضی عجم کرم گویند. (نزهه القلوب). صمغ آن اشق یعنی لزاق الذهب است. رجوع به اشق شود. ترش. صمغ آن اشق است، و این صمغ را لزاق الذهب نیز نامند: هالوک، نوعی از گیاه طرثوث است. (منتهی الارب)