جدول جو
جدول جو

معنی رثو - جستجوی لغت در جدول جو

رثو
(تَ قَلْ لُ)
ستایش کردن مرده را و گریستن بر وی، یاد گرفتن حدیث را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بیاد آوردن حدیث را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
رثو
(رَثْوْ)
ماست. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، شیر تازه با شیر ترش مخلوطشده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ریو
تصویر ریو
(پسرانه)
ریونیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی و داماد طوس سپهسالار ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رئو
تصویر رئو
(پسرانه)
مهربان، عاطفه، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روث
تصویر روث
سرگین، فضلۀ چهارپایان از قبیل اسب و الاغ و استر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رثا
تصویر رثا
شعر گفتن دربارۀ مرگ کسی با اظهار دلسوزی، گریستن بر مرده و برشمردن نیکویی های او
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهو
تصویر رهو
آهسته و نرم راه رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمو
تصویر رمو
رموک، بسیار رمنده، رم کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رکو
تصویر رکو
کرباس، برای مثال بدخواه تو را حادثه چون سایه ملایم / زاین رنگ نیامد به از این هیچ رکویی (انوری - مجمع الفرس - رکو)
پارچۀ کهنه، لته، تکه ای از پارچه یا جامه، جامۀ یک لا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رگو
تصویر رگو
پارچۀ کهنه، لته، تکه ای از پارچه یا جامه، جامۀ یک لا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهو
تصویر رهو
طریقه، قاعده، روش، پی و نشان، در روایات، کوهی در سرندیب که آدم از بهشت بر آن کوه فرود آمد، برای مثال به کوه رهو برگرفتند راه / چه کوهی بلندیش بر چرخ و ماه (اسدی - لغت نامه - رهو)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربو
تصویر ربو
پشته، تپه، جماعت مردم، در پزشکی تنگی نفس، آسم
فرهنگ فارسی عمید
(رُ)
رثاثه. کهنگی و پوسیدگی. (آنندراج). رجوع به رثاثه شود، بدحالی. (آنندراج). رجوع به رثاثه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ قَ عُ)
در نشستن خود ثابت ماندن. (منتهی الارب). در نشست خود ثابت ماندن و پاییدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رنو
تصویر رنو
شاد، یکسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثرو
تصویر ثرو
بسیار کردن افزودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهو
تصویر رهو
روش، طریقه، طرز، قاعده، پی و نشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کثو
تصویر کثو
پارسی تازی گشته کتو سنگخوارک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریو
تصویر ریو
حیله فریب، نیرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکو
تصویر رکو
جامه کهنه سوده شده لته، کرباس، چادر شب یک لخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفو
تصویر رفو
پیوند جامه، رفو کردن، جامه دوختن، پارگی و سوراخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقو
تصویر رقو
ریگ، توده گرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رگو
تصویر رگو
تکه از پارچه یا جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشو
تصویر رشو
پاره دادن بد گند دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخو
تصویر رخو
نرم و سست از هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که به جهت اعمال زشت بدنام گردد بی حرمت بی عزت بی آبرو بد نام مفتضح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجو
تصویر رجو
امید داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحو
تصویر رحو
آسیا ساختن، گرداندن آسیا، گردشدن مار چنبر زدن مار
فرهنگ لغت هوشیار
گریه کردن بر مرده و ذکر نیکیهای او، شعر گقتن در باب مرده و اظهار تاسف مویه گری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رثی
تصویر رثی
موییدن، مرده ستایی، مهربانی، فراگیری به یاد سپاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربو
تصویر ربو
پشته و بلندی، نفس بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رپو
تصویر رپو
فرانسوی ایستش زبانزد فرزانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رثوث
تصویر رثوث
کهنگی، ناخوشی، زشتی، خواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربو
تصویر ربو
((رَ))
پشته، بلندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربو
تصویر ربو
آسم
فرهنگ واژه فارسی سره