- رته
- فندق هندی بندق هندی
معنی رته - جستجوی لغت در جدول جو
- رته
- فندق هندی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اسکنبیل
نادرست نویسی غرده غرته غرچه پارسیاست دیوث قلتبان
قطعه زمین زراعت کرده و کاشته. خار شتر. یا کرته دشتی. اذخر. پیراهن قمیص، جامه و قبای یک تهی نیم تنه: (ز مستی باز کرده بند کرته ز شوخی کج نهاده طرف شب پوش) (سنائی)
زغال سوده ای که در پارچه بندند و بر کاغذی سوزن زده طراحی کرده مالند تا از آن طرح و نقش بجای دیگر نشیند و آن کاغذ سوزن را نیز گویند خاکه نقاشان طرح بیرنگ، آفتی که بانگور میرسد بطوری که دانه هایش بگرد آلوده میشود و سیاه میگردد (خراسان و گلپایگان)، سلولهای جنسی نر گیاهان که اکثر کروی شکلند و در داخل سیتوپلاسم آنها دو هسته دیده میشود یکی درشت تر بنام هسته روینده دیگری کوچکتر بنام هسته مولد. دانه گرده معمولا دارای دو غشا است، تنبان پهلوانان
پیراهن، نیم تنه، برای مثال بر او گشت گریان و رخ را بخست / همه کرته بدرید و او را ببست (فردوسی - ۳/۹۱)
سلسله
صف، رتبه، جمله
ردیف، رتبه، سطر
سنگ درازی که بدان داروها سایند مقمع. بوته
تراز، رده، دهناد، رسته
جواز، بلیط، گذرنامه
طریق، انجمن، گذرگاه، جاده
مونث رب زن خدا بت مادینه مونث رب بتی که بصورت زن ساخته شده
گام، جای بلند، دم از زمان، چشمبرد تا جایی که چشم می تواند ببیند، پایه در دربار شاه، گره سخت یا گره سست از واژگان دو پهلو، فراخی، فراخوانی
نخ انگشت رشته ای که برای یادآوری بر انگشت بندند
کوبیدن، شکستن
مرتب و منظم کردن چیزی، شیوا و رسا گفتن سخن را، خوبی و آراستگی هر چیز
بسته، بستن، بر هم دوختن بستن دوختن مقابل فتق یا رتق و فتق بستن و گشودن دوختن و شکافتن بست و گشاد حل و عقد:) برتق و فتق امور مشغولست . (، (تصوف) رتق اشارت به وحدت حقیقه و وجود واحد بسیط و مرتبت صفات و اسما و افعال است (از اسفار 23: 3)، بسته مقابل فتق، زنی که مدخل آلت تناسلیش مسدود بود و مانع آرامش گردد
فراخزیستی، لنگر انداختن و کنگر خوردن ماندن با خوشی فراخزی، گیاه به اندازه
گلاب، گل و لای
درماندن سخنران در سخن
پایه، مقام، درجه
جمع رتبه سختی، شدت، درشتی زندگانی
صف و قطار، رده، طنابی که جامه و چیزهای دیگر بر بالای آن اندازند، ریسمان بنائی
صف، رده، راسته خلاص شده، نجات یافته، رهائی یافته
دسته و صف، رجه
مجروح و زخمدار و بیمار و دردمند، خسته
ریسمان، نخ، آنچه که از خمیر آرد گندم بشکل نخ یا نوار باریک میبرند و پس ار خشک کردن در پختن آش و بعضی خوراکیها دیگر بکار می برند
فرانسوی باز پخش، گامه (مرحله)، اسپ تازه دم