جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رته

رته

رته
کندزبانی که بیان سخن را نتواند. (منتهی الارب) (آنندراج). درماندگی در سخن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تته پته کردن
لغت نامه دهخدا

رته

رته
فندق هندی. (ناظم الاطباء). درختی است در هند شبیه فندق اما کوچکتر از آن و سیاهرنگ میباشد و آن را در آب کنند و دست بر آن زنند چون صابون کف برآورد، جامه بدان شویند، خصوصاًجامۀ ابریشمی و چون با سرکه بر خنازیر طلا کنند تحلیل دهد و اگر با آب مرزنگوش در چشم کشند شب کوری را برد، و بعربی فندق هندی خوانند. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). بندق هندی، و به هندی آن را ریتها نامند و آنرا منافع عجیب است خاصه در چشم. (از منتهی الارب). فندق هندی. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) (اختیارات بدیعی) (تذکرۀ داود ضریر انطاکی) (مفردات ابن بیطار). اطماط. اطموط. اطبوط. اطیوط. بندق هندی. فندق هندو. (از یادداشت مرحوم دهخدا). ابوریحان بیرونی گوید: رازی گوید بندق هندی است و ارجانی گوید میوه ای است به اندازۀ فندق و جرم او هموار باشد و نرم و مغز او سفید بود و در رنگ به نارجیل شبیه بود و پوست او به پوست فندق ماند، گرم و خشک است. مضرت نیش عقرب را سودمند بود. (ترجمه صیدنۀ ابوریحان بیرونی). و رجوع به اطماط و اطموت و فندق هندی و مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا

رته

رته
درماندن در سخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

رته

رته
آت و آشغال، خس و خاشاک، خرت و پرت، باران توام با باد که به شکل مورب به سطح زمین رسد، کج باران.، از اصوات، فرمان چارپادار در احتراز از برخورد و تصادم افراد
فرهنگ گویش مازندرانی