جدول جو
جدول جو

معنی رتاتیو - جستجوی لغت در جدول جو

رتاتیو
فرانسوی گردنده گونه ای دستگاه چاپ ماشین چاپ سریع که علاوه بر چاپ برش کاغذ و دسته کردن آنرا نیز خود کار انجام دهد و معمولا با بوبین (قرقره) کار کند
فرهنگ لغت هوشیار
رتاتیو
((رُ))
ماشین چاپ سریع که علاوه بر چاپ، برش کاغذ و دسته کردن آن را نیز خود انجام می دهد و معمولاً با بوبین (قرقره) کار می کند
تصویری از رتاتیو
تصویر رتاتیو
فرهنگ فارسی معین
رتاتیو
نوعی ماشین چاپ که برش کاغذ و دسته کردن اوراق چاپ شده را هم به طور خودکار انجام میدهد
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رلاتیو
تصویر رلاتیو
فرانسوی: همگر (نسبی) زبانزد فرزانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رساتیق
تصویر رساتیق
جمع رستاق، از ریشه پارسی روستاها جمع رستاق روستاها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رساتیق
تصویر رساتیق
رستاق ها، روستاها، ده ها، جمع واژۀ رستاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتاتیب
تصویر کتاتیب
جمع کتاب، جمع کاتب، نویسندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگاتیو
تصویر نگاتیو
منفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگاتیو
تصویر نگاتیو
((ن))
منفی، متضاد پوزیتیو
فرهنگ فارسی معین
فیلم عکاسی ظاهر شده که در آن نقاط تیره و روشن برعکس تصویر واقعی نشان داده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رباتیک
تصویر رباتیک
Robotic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
роботизированный
دیکشنری فارسی به روسی
роботизований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
रोबोटिक
دیکشنری فارسی به هندی
หุ่นยนต์
دیکشنری فارسی به تایلندی
روبوٹ کی طرح
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از راتین
تصویر راتین
(پسرانه)
رادترین، نام یکی از سرداران اردشیر دوم پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رادیو
تصویر رادیو
آواپرا
فرهنگ واژه فارسی سره
بمعنی شعاع دادن، شعاع افکندن، پرتو افکندن که بصورت اسمی و صفتی هر دو بکار می رود
فرهنگ لغت هوشیار