- ربیع (پسرانه)
- بهار
معنی ربیع - جستجوی لغت در جدول جو
- ربیع
- بهار، بهارگاه، فصلی از چهار فصل سال
- ربیع
- بهار، نام دو ماه از ماه های قمری
- ربیع ((رَ))
- فصل بهار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بهاری، خانه بهاری بهارمان منسوب به ربیع بهاری قصیده ربیعی
سنگ زور آزمای
بهاری، مربوط به بهار، ویژگی زراعتی که حاصل آن در فصل بهار به دست می آید
چهار بخشی، چهار سویی چهاره چهار بخش کردنچهار قسمت کردن، چهار گوشه کردنچهار سو کردن، چهار تایی، چهار سویی، جمع تربیعات. یا تربیع اول. تربیع اول ماه (قمر) در شب هفتم ماه قمری صورت میگیرد که نصف نیمکره روشن ماه را اهل زمین رویت کنند. یا تربیع دوم. تربیع دوم ماه (قمر) در شب بیست و یکم صورت میگیرد. درین حالت نصف نیمکره روشن ماه را مردم زمین نصف کنند. چهار قسمت کردن
چهار قسمت کردن، چهارگوشه کردن، چهارتایی، در علم نجوم قرار گرفتن دو کوکب سیار به اندازۀ یک چهارم دورۀ فلک (سه برج) از یکدیگر، در علم نجوم حالتی در ماه که یک چهارم از آن روشن باشد یعنی نصف نیمکرۀ آن را مردم زمین ببینند و این حالت در شب های هفتم و بیست و یکم هر ماه قمری پیدا می شود و اولی را تربیع اول و دومی را تربیع دوم می گویند، در علوم ادبی مربع
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
چهار بخش کردن، در علم نجوم، روشن بودن یک چهارم سطح ماه در شب های هفتم و بیست و یکم هر ماه قمری
افراشته، برجسته، بلند، والا
چهار تائی
بالنده نمو کننده، رسا: نظم رایع، شگفتی آور، زیبا
گربه، سرگین غلتان
شوریده مغز گول، خرمانک خوراکی که از خرما و روغن سازند
پرهیزگار، پارسای ترسا، بسته، غوره خرما
دلیر، خوشه پر، کار سخت، آسیب سخت، راک (قوچ) پر گوشت
زیرک، دانا، کاردان ویژه کار
پالان بزرگ پالان ستبر
باز داشته
پرورده، عهد و پیمان داده
پسر اندر فرزندان از شوی پیشین ناپسری، پرورده، پیمان سپرده، گوسپند خانگی، بره خانگی، پادشاه پسر زوجه شخص از شوهر سابق وی پسر زن پسر اندر، شوهر مادر
ربیئه دیده بان دیده بان لشکر
جمع ربع، سرای ها
باز گردانیده بازگشته، پلیدی سرگین، کلانشکم
طفل شیر خواره
دگمه مادگی
بر زمین افتاده، کرکم رنگ (کرکم زعفران)، تیر افتاده از پیکان
چسبیده
آنکه پینه دوزد، کسی که می نویسد
بلند قدر و مرتبه، شریف، عالی
هفت یک، هفت یک داده، دشنام خورده، آک برشمرده (آک عیب)
گوساله