بیهوش گردیدن زن وقت جماع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سست شدن زن، زایل شدن عقل رونده از تعب و ماندگی، رباخ شتر در ریگزار، دشوار شدن راه رفتن بر وی در آن و سست و زبون گشتن وی از خستگی و رنج. ربخ. ربوخ. (از متن اللغه). رجوع به مصادر مذکور شود. (از متن اللغه)
بیهوش گردیدن زن وقت جماع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سست شدن زن، زایل شدن عقل رونده از تعب و ماندگی، رباخ شتر در ریگزار، دشوار شدن راه رفتن بر وی در آن و سست و زبون گشتن وی از خستگی و رنج. رَبَخ. رُبوخ. (از متن اللغه). رجوع به مصادر مذکور شود. (از متن اللغه)
پاره ای از پنبه که آن را پهن کرده دوا بر آن پاشند. (منتهی الارب). پاره ای از پنبه که بر آن دوا و غیره قرار دهند. (اقرب الموارد) ، پر افتاده از مرغ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : وردت ماء حوله سبیخ الطیر و سبائخه. (اقرب الموارد) ، باغندۀ پیچیده از پنبۀ زده شده و از پشم و مانند آن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، خواب سخت. (منتهی الارب)
پاره ای از پنبه که آن را پهن کرده دوا بر آن پاشند. (منتهی الارب). پاره ای از پنبه که بر آن دوا و غیره قرار دهند. (اقرب الموارد) ، پَرِ افتاده از مرغ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : وردت ماء حوله سبیخ الطیر و سبائخه. (اقرب الموارد) ، باغندۀ پیچیده از پنبۀ زده شده و از پشم و مانند آن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، خواب سخت. (منتهی الارب)
وادیی است به حجاز. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نام وادیی است در حجاز. (از معجم البلدان). - ام الربیق، بلا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
وادیی است به حجاز. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نام وادیی است در حجاز. (از معجم البلدان). - ام الربیق، بلا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)