جدول جو
جدول جو

معنی ربوده - جستجوی لغت در جدول جو

ربوده
چیزی را با تردستی برداشته و چابکی در برده، دزدیده تاراج شده، مجذوب
فرهنگ لغت هوشیار
ربوده
چیزی یا کسی که دریده شده، دربرده
تصویری از ربوده
تصویر ربوده
فرهنگ فارسی عمید
ربوده
((رُ دِ یا دَ))
دربرده، تاراج شده، مجذوب
تصویری از ربوده
تصویر ربوده
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بروده
تصویر بروده
سردی خنکی، سرد شدن، زم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبوده
تصویر کبوده
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، مردم چوپان افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ربیده
تصویر ربیده
خاشکدان (صندوق دخل صندوق نگاهداری رسیدها و چک ها)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوله
تصویر ربوله
اندلسی کنگر از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوشه
تصویر ربوشه
سرپوش زنان مقنعه
فرهنگ لغت هوشیار
به تردستی و چابکی و حیله از کسی چیزی را گرفتن، به زور و سرعت چیزی را از شخصی بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوخه
تصویر ربوخه
خوشی عمومی لذت، لذتی که به وقت جماع دست دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوبه
تصویر ربوبه
خدایی آفریدگاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخوده
تصویر رخوده
نرمی، فراخی، ارزانی، بهزیستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوشه
تصویر ربوشه
روپوشه، روپوش، روبنده، چادر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبوده
تصویر زبوده
بی درنگ، بی تامل، ناگهانی
گیاه تره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربودن
تصویر ربودن
چیزی را با تردستی و چابکی از جایی برداشتن و بردن، در بردن، دزدیدن، جذب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبوده
تصویر عبوده
بند گی، خاکساری
فرهنگ لغت هوشیار
تبریزی در برخی از کتب (کبوده) مرادف با سپیدار نیز ذکر شد است. یا چوب کبوده. چوبی است بسیار نرم که خاتم مستقمیا روی آن چسبیده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوشه
تصویر ربوشه
((رُ ش))
سرپوش زنان، مقنعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربودن
تصویر ربودن
((رُ دَ))
دزدیدن، جذب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربوخه
تصویر ربوخه
((رَ خَ یا خِ))
خوشی عموماً، لذت، لذتی که به وقت جماع دست دهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کبوده
تصویر کبوده
((کَ دِ))
درخت بیدمشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کبوده
تصویر کبوده
درختی راست، بلند و بی بر مانند سفیدار، اشن، چنار و امثال آن ها، اسب خاکستری رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربوخه
تصویر ربوخه
خوشی و لذتی که از چیزی یا کاری خصوصاً جماع به انسان دست می دهد، ویژگی کسی که در جماع به اوج خوشی و لذت می رسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربودن
تصویر ربودن
Hijack, Ravishment, Snatch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
угонять , похищение , хватать
دیکشنری فارسی به روسی
entführen, Entführung, entreißen
دیکشنری فارسی به آلمانی
викрадати , викрадення , захоплювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
porwać, porwanie, chwytać
دیکشنری فارسی به لهستانی
劫持 , 绑架 , 抢夺
دیکشنری فارسی به چینی
sequestrar, rapto, agarrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
dirottare, rapimento, strappare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
secuestrar, rapto, arrebatar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
détourner, enlèvement, arracher
دیکشنری فارسی به فرانسوی
kapen, ontvoering, grijpen
دیکشنری فارسی به هلندی
अपहरण करना , अपहरण , झपट लेना
دیکشنری فارسی به هندی