جدول جو
جدول جو

معنی ربوبیه - جستجوی لغت در جدول جو

ربوبیه
(تَ)
مالک و رب شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ربوبیه
خدایی پروردگاری
تصویری از ربوبیه
تصویر ربوبیه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کبوجیه
تصویر کبوجیه
(پسرانه)
نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بوبویه
تصویر بوبویه
هدهد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، مرغ سلیمان، پوپو، شانه سرک، بدبدک، پوپش، بوبو، پوپ، پوپک، کوکله، بوبه، شانه سر، پوپؤک، بوبک، شانه به سر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شعوبیه
تصویر شعوبیه
در دورۀ بنی امیه، گروهی از مسلمانان، به ویژه ایرانیان که قائل به برتری عجم بر عرب بوده و عرب را تحقیر می کردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربوبیت
تصویر ربوبیت
الوهیت، خدایی، پروردگاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روبیده
تصویر روبیده
جاروب شده، روفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربوبی
تصویر ربوبی
ربانی، خدایی
فرهنگ فارسی عمید
(بُ رَ / رُو)
رفت و آمد. دم و دستگاه. تجمل و تعین. (فرهنگ لغات عامیانه).
- بروبیا داشتن، دستگاه و جلال و تعین داشتن. بروبرو داشتن. بسبب تعین و تمول در خانه باز، و آمد و شد بسیار داشتن
لغت نامه دهخدا
نام فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد علیهماالسلام
لغت نامه دهخدا
(رَ بی ی / بی)
نسبت به رب. (المنجد). منسوب الی رب علی غیر قیاس. (ازآنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خدایی. الهی. منسوب به رب بدون قیاس، یا به ربوبیت و باء فتحه داده شده است چنانکه در بصری است. (از اقرب الموارد).
- علم ربوبی، علم خدایی
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
قیسی وادعی همدانی. کوفی. از تابعین است. او از علی و از وی ابواسحاق روایت کند. (تاریخ کبیر بخاری). تابعی در متون اسلامی به مسلمانانی گفته می شود که از صحابه پیامبر اسلام (ص) دانش و هدایت گرفته اند. این نسل دوم مسلمانان، از مهم ترین گروه هایی هستند که باعث تثبیت آموزه های دینی شدند و با تلاش های علمی خود، علوم اسلامی را در قرون اولیه رشد دادند. تابعین عموماً دارای ویژگی هایی چون زهد، علم، تقوا و دقت در نقل حدیث بوده اند.
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
بمعنی بوبو، که شانه سر و هدهد باشد. (برهان) (آنندراج). هدهد. (ناظم الاطباء). پوپویک. پوپوک. پوپو. پوپک. بوبو. هدهد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(ثُ تی یَ)
تأنیث ثبوتی. مقابل سلبیه: صفات ثبوتیه. رجوع به اثباتی شود
لغت نامه دهخدا
(حُ بی یَ)
نام دو قریه است به مصر که یکی از آن دو را منستریون نیز نامند، و آن از کورۀ شرقیه است. و دیگری را منزل نعمه نیز خوانند و آن نیز شرقیه است. (معجم البلدان ج 3 ص 206)
لغت نامه دهخدا
(رُ بیْ یَ)
الوهیت و خدایی. (ناظم الاطباء). خدایی و پروردگاری. (آنندراج). مقابل عبودیت. (یادداشت مرحوم دهخدا). خداوندی. (السامی فی الاسامی). خدایی. (دهار). زمخشری گوید: ربوبیت نزد صوفیه اسم است مرتبۀمقتضۀ نامهایی را که موجودات طالب آن میباشند از اینرو در تحت اسم رب این نامها نیز مندرج باشند مانندعلیم، سمیع، بصیر، قیوم و ملک و مانند آن، چه علیم معلومی را اقتضا کند و مرید مرادی را طالب باشد و قادر مقدوری را خواهد. اسمایی که در تحت اسم رب مندرجست اسماء مشترکی است که مفاهیم آن بین خدا و خلق مشترک باشد، مانند علیم که میگویی: یعلم نفسه و خلقه، و همچنین اسماء مختص بخلق مانند قادر که میگویی: خلق الموجودات و نگویی خلق نفسه، و این اسماء مختص بخلق را اسماع فعلیه نامند. فرق بین اسم ملک و رب آن است که ملک اسمیست مر مرتبه ای را که تحت آن اسماء فعلیه قرار یافته و رب اسمی است مرتبه ای را که تحت آن اسماءمختص و مشترک قرار دارد، فرق بین اﷲ و رب آن است که اﷲ اسمی است مرتبۀ ذاتیۀ جامعۀ حقایق موجودات رااز عالم بالا تا عالم زیرین، از اینرو رحمان تحت حیطۀ اسم اﷲ، و رب تحت حیطۀ اسم رحمان، و ملک تحت حیطۀ اسم رب قرار یافته، پس ربوبیت مقام عرش را که فوقیت است دارد یعنی مظهری است که ظاهر شده است در او و به او، رحمن بسوی موجودات. (از کشاف اصطلاحات الفنون) : التفرد بالربوبیته الی کم لکل من خلقه من البقاء بمده معلومه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 258).
هرچه بیند دل و طبع از صنعش
به ربوبیت او راهبر است.
ابوالفرج رونی.
و در حضرت ربوبیت به عرض دادن حاجت مواظبت نمایم. (سندبادنامه ص 203) ، سلطنت، برترین قدرت و توانایی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ بو بَ هََ)
هیصم بن جابر، از بنی سعد بن ضبیعه. رئیس فرقه ای از خوارج که بانتساب وی به بیهسیه معروفند. او در عراق میزیست و بروزگار حجاج بن یوسف ثقفی بمدینه گریخت و به سال 94 هجری قمری عثمان بن حیان حاکم مدینه وی را محبوس ساخت و سپس بکشت. و نیز گفته اند حجاج بن یوسف به امر ولید وی را بقتل رسانید. و رجوع به بیهسیه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
تابعی است. او از عائشه و ابن اسحاق از او روایت کند. تابعی واژه ای است که ریشه در تبعیت و پیروی دارد. در اسلام، تابعی به کسی اطلاق می شود که از صحابه پیامبر پیروی کرده است، نه اینکه صرفاً مسلمان باشد. این افراد در حفظ سنت و گسترش معارف دینی سهم عمده ای داشته اند و بسیاری از آنان به عنوان فقیه، محدث و مفسر شناخته می شوند.
لغت نامه دهخدا
به لغت بربری قوهالضبع است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
جمع مربوب، پروردگان بندگان جمع مربوب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ایست با رونده از دسته فلفل های سیاه و از تیره بید ها که ساقه اش قابل انعطاف و بی کرک و شاخه هایش کوتاه است و منشا اصلی آن جاوه و سوماتر او برنئو است ولی امروزه در این نواحی و همچنین در هند و نقاط دیگر پرورش مییابد. این درختچه برگهای متناوب بی کرک کامل چرمی و نوک تیز دارد و گلهای نر آن بر روی دو پایه جدا گانه مجتمع و ماده بصورت سنبله یی در مقابل برگها است. گل های نر و ماده وی فاقد پوشش گل هستند. گل نر دارای 2 پرچم و گل ماده دارای مادگی مرکب از 3 تا 4 کله است. میوه اش سته و کروی و دارای دنباله ای دراز تر از قطر میوه است (بهمین علت آنرا فلفل دم دار نیز گویند)، میوه این گیاه قبل از رسیدن کامل چیده میشود و پس از خشک شدن در معرض استفاده قرار میگیرد. میوه خشک شده آن کمی بزرگتر از فلفل سیاه (بقطر 5 تا 6 میلیمتر) و دارای دنباله ایست که در واقع امتداد برون بر میوه است. رنگ میوه خشک شده از قهوه یی خاکستری تا قهوه یی سیاه متغیر است و در سطح آن چیز هایی وجود دارد که بر اثر خشک شدن سطح خارجی میوه بوجود آمده است. بوی آن معطر و قوی و طعمش کمی تلخ و تند و معطر است. در ترکیب شیمیایی میوه های گیاه مزبور بمقدار 10 تا 18 درصد اسانس با بوی تند و معطر و بمقدار یک درصد اسید کوبه بیک و بمقدار 5، 2 درصد رزین خنثی بنام کوبه بین و مقدار مواد روغنی و صمغ و امح آهکی و غیره است. اسانس کبابه نیرو دهنده اعصاب و کاهش دهنده ترشحات ریتین و دارای اثر مدر است و از راه ادرار و مجاری تنفسی و همچنین از راه جلد دفع میشود. کبابه مقوی معده است و هنز هم در برخی امراض مجاری ادرار (از قبیل سوزاک) مورد استفاده میباشد. چون ادامه مصرف آن تولید شکم روش میکند همراه با مواد قابض از قبیل کاشو و را تانیا مصرف میشود کبابه اصل کبابه چینی کبابه صینیه حب العروس کبابیه کباب چینی مهیلیون فر یغلیون. یا کبابه اصل. یا کبابه چینی. یا کبابه شکافته. درختچه ایست از تیره سداب ها دارای برگهای متناوب مرکب که میوه اش باندازه میوه فلفل سیاه میباشد که چون از نوع کپسول است پس از رسیدن شکاف بر میدارد و مانند فلفل تند و معطر است. این گیاه در آسیای شرقی و آمریکا شمالی میروید و در تداول بعنوان مقوی نیروی باه بکار میرود فلفل جابون فلفل ژاپونی جا بونیا فلفل آغاجی فاغره فاغر فاعیه فاجیه فاغره فلفلی دهان باز
فرهنگ لغت هوشیار
آزادگان ایرانیان بر اثر وسعت کشور و تسلط بر همه اقوام و ملل از حیث عظمت و قدرت بمنزلتی بودند که خود را آزادگان و دیگران را بندگان می خواندند وقتی که دولتشان بدست عربان سپری گشت کار برایشان سخت گشت و درد و اندوه آنان دو چندان که میبایست گردید. از این رو بار ها سر بر آوردند (از ابن خزم در دو قرن سکوت)
فرهنگ لغت هوشیار
مونث ثبوتی مقابل سلبیه: صفات ثبوتیه. مونی ثبوتی مقابل سلبیه: صفات ثبویته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهودیه
تصویر رهودیه
نرمی آهستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجولیه
تصویر رجولیه
مردی مرد بودن
فرهنگ لغت هوشیار
چهار تایی مونث رباعی، چهار دندان که میان ثنایا و انیاب باشد، جمع رباعیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوبویه
تصویر بوبویه
هدهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بروبیا
تصویر بروبیا
دم ودستگاه، تجمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوبه
تصویر ربوبه
خدایی آفریدگاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوبی
تصویر ربوبی
خدائی، الهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوبیت
تصویر ربوبیت
الوهیت و خدائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روبیده
تصویر روبیده
جاروب شده روفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثبوتیه
تصویر ثبوتیه
((ثُ یِّ))
مؤنث ثبوتی، مقابل سلبیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربوبی
تصویر ربوبی
((رُ))
خدایی، الهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربوبیت
تصویر ربوبیت
((رُ یَّ))
خدایی، خداوندی، پروردگاری
فرهنگ فارسی معین