جدول جو
جدول جو

معنی ربوبی - جستجوی لغت در جدول جو

ربوبی
ربانی، خدایی
تصویری از ربوبی
تصویر ربوبی
فرهنگ فارسی عمید
ربوبی
(رَ بی ی / بی)
نسبت به رب. (المنجد). منسوب الی رب علی غیر قیاس. (ازآنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خدایی. الهی. منسوب به رب بدون قیاس، یا به ربوبیت و باء فتحه داده شده است چنانکه در بصری است. (از اقرب الموارد).
- علم ربوبی، علم خدایی
لغت نامه دهخدا
ربوبی
خدائی، الهی
تصویری از ربوبی
تصویر ربوبی
فرهنگ لغت هوشیار
ربوبی
((رُ))
خدایی، الهی
تصویری از ربوبی
تصویر ربوبی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ربوبیت
تصویر ربوبیت
الوهیت، خدایی، پروردگاری
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
منسوب به رباب. رباب نواز. عوّاد. (یادداشت مرحوم دهخدا). سازنده و نوازندۀ رباب. (ناظم الاطباء). آنکه با رباب سر و کار دارد خواه به ساختن و خواه به نواختن:
صبحگه آن نغمۀ چمچۀ حلیمی بر حلیم
بر بگوشم خوشتر از زخمۀربابی بر رباب.
حکیم سوری (تقی دانش)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
جمع واژۀ رب ّ. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ رب، شیرۀ سطبر از هر ثمر بعد فشاردن آن. (آنندراج). رجوع به رب شود، جمع واژۀ رب ّ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به رب شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
منسوب به رطوبت. (فرهنگ فارسی معین).
- رطوبی مزاج، به فردی اطلاق می شود که دستگاه لنفی اش بر سایر اعمال حیاتی برتری داشته باشد چنین افرادی ظاهراً خونسرد و بی اعتنا و دیررنج و کمتر عصبانی می شوند، بلغمی مزاج. (فرهنگ فارسی معین).
- مزاج رطوبی، مزاج تر. مزاج بلغمی. که در نتیجۀ ازدیاد لنف در بدن است. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
درد. منسوب به رسوب. (ناظم الاطباء). ته نشسته. (لغات فرهنگستان) ، منسوب به رسوب: اراضی رسوبی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
مندودبن عبداﷲ. شخصی بوده که در معرفت فن رباب نوازی بدو مثل زنند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به ابوبکر ربابی شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
قبیلۀمنسوب به تیم الرباب را گویند. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(حَ بو بَ)
سید محمدسعید پسر محمود معروف به حبوبی حسینی. خاندان حبوبی از خانواده های معروف نجف است و خود را از فرزندان حسین بن علی (ع) میدانند. مولد وی نجف، وفات او نیز همانجا در شعبان سال 1333 هجری قمری بوده است، اخلاق و ریاضی را نزد میرزا حسین قلی آموخت و فقه و اصول را نزد شیخ محمدحسین کاظمی و پس از مرگ او نزد محمد طه نجف تلمذ کرد و سپس به تدریس پرداخت ودر دارالعلم نجف روشی جدید در تعلیم بوجود آورده و بسیاری از دانشمندان از محضر وی استفاده کردند. دیوان او را شیخ عبدالله جوهری تصحیح کرده و به توسط سیدعلی پسر حبوبی در بیروت در 330 صفحه به سال 1331 هجری قمری منتشر گردیده است. شرح حال او در مقدمۀ دیوان وی، و در ریحانهالادب و ج 9 الذریعه بتفصیل آمده است
لغت نامه دهخدا
(رَ با)
جمع واژۀ روبان. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (معجم متن اللغه). و اصمعی گوید واحد آن (یعنی روبی) رائب است مثل هالک و هلکی ̍. (از منتهی الارب). مردمی که گشتن آنها را سست و ناتوان کند و از خواب گران گشته باشند. و قوم روبی، قوم گران جان شوریده و واحد آن روبان است و اصمعی گوید واحد آن رائب است مثل مائت و موتی ̍ و هالک و هلکی ̍. (از اقرب الموارد). رجوع به رائب و روبان شود
لغت نامه دهخدا
(با)
دهی است به بغداد. (منتهی الارب) (معجم البلدان). دیهی است از دجیل بغداد. (از معجم البلدان). و نسبت بدان روبائی است
لغت نامه دهخدا
(رَ)
پسر زن مرد از شوهر دیگر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، شوهر مادر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ وی ی)
منسوب به ربا. (از اقرب الموارد). منسوب به رباء. بیعی که به ربا انجام یافته است. (از یادداشت مرحوم دهخدا). در نسبت به ’ربا’ که به فتح ’ر’ شهرت دارد در اصل به کسر ’ر’ است. (از نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال 1 شمارۀ 5).
- بیع ربوی.
، منسوب به ربو. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(رُ بیْ یَ)
الوهیت و خدایی. (ناظم الاطباء). خدایی و پروردگاری. (آنندراج). مقابل عبودیت. (یادداشت مرحوم دهخدا). خداوندی. (السامی فی الاسامی). خدایی. (دهار). زمخشری گوید: ربوبیت نزد صوفیه اسم است مرتبۀمقتضۀ نامهایی را که موجودات طالب آن میباشند از اینرو در تحت اسم رب این نامها نیز مندرج باشند مانندعلیم، سمیع، بصیر، قیوم و ملک و مانند آن، چه علیم معلومی را اقتضا کند و مرید مرادی را طالب باشد و قادر مقدوری را خواهد. اسمایی که در تحت اسم رب مندرجست اسماء مشترکی است که مفاهیم آن بین خدا و خلق مشترک باشد، مانند علیم که میگویی: یعلم نفسه و خلقه، و همچنین اسماء مختص بخلق مانند قادر که میگویی: خلق الموجودات و نگویی خلق نفسه، و این اسماء مختص بخلق را اسماع فعلیه نامند. فرق بین اسم ملک و رب آن است که ملک اسمیست مر مرتبه ای را که تحت آن اسماء فعلیه قرار یافته و رب اسمی است مرتبه ای را که تحت آن اسماءمختص و مشترک قرار دارد، فرق بین اﷲ و رب آن است که اﷲ اسمی است مرتبۀ ذاتیۀ جامعۀ حقایق موجودات رااز عالم بالا تا عالم زیرین، از اینرو رحمان تحت حیطۀ اسم اﷲ، و رب تحت حیطۀ اسم رحمان، و ملک تحت حیطۀ اسم رب قرار یافته، پس ربوبیت مقام عرش را که فوقیت است دارد یعنی مظهری است که ظاهر شده است در او و به او، رحمن بسوی موجودات. (از کشاف اصطلاحات الفنون) : التفرد بالربوبیته الی کم لکل من خلقه من البقاء بمده معلومه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 258).
هرچه بیند دل و طبع از صنعش
به ربوبیت او راهبر است.
ابوالفرج رونی.
و در حضرت ربوبیت به عرض دادن حاجت مواظبت نمایم. (سندبادنامه ص 203) ، سلطنت، برترین قدرت و توانایی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مالک و رب شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لفظی است عبرانی، یعنی ای معلم، یکی از القاب معززۀ یهود بود. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
ناپسری، گله گاو پدرام، جمع رب، جبه ها شیره ها خداوند صاحب مالک، مخدوم، خدا پروردگار جمع ارباب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالم ربوبی
تصویر عالم ربوبی
جهان خرد جهان خرد کار بند ی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روبی
تصویر روبی
فرانسوی یا کند (یا قوت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالم الربوبی
تصویر عالم الربوبی
عالم ربوبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علم ربوبی
تصویر علم ربوبی
دانش برین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوی
تصویر ربوی
منسوب به ربا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رطوبی
تصویر رطوبی
ژفی نمی فمور منسوب به رطوبت. یا مزاج رطوبی مزاج تر مزاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسوبی
تصویر رسوبی
نهشتی لردین لایین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوبت
تصویر ربوبت
خدایی آفریدگاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوبه
تصویر ربوبه
خدایی آفریدگاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوبیت
تصویر ربوبیت
الوهیت و خدائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوبیه
تصویر ربوبیه
خدایی پروردگاری
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مربوب، پروردگان بندگان جمع مربوب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوب
تصویر ربوب
((رُ))
جمع رب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربوبت
تصویر ربوبت
((رُ بَ))
خدایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربوبیت
تصویر ربوبیت
((رُ یَّ))
خدایی، خداوندی، پروردگاری
فرهنگ فارسی معین