- ربه
- مونث رب زن خدا بت مادینه مونث رب بتی که بصورت زن ساخته شده
معنی ربه - جستجوی لغت در جدول جو
- ربه ((رَ بَ یا بِ))
- مؤنث رب، بتی به صورت زن ساخته شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عاقل بودن، حاذق بودن در کار و صنعت
زگیل گردن، زبان دراز زن
آلت حرب و جنگ، سلاح، جوبدستی و غیره
فساد در دین، وسعت شکافتگی گوش عیب، شرمگاه، خواری عیب، شرمگاه، خواری
درپی، تکۀ پارچه ای که بر پارگی جامه بدوزند، پینه، پاره
وسیله یا عملی که از آن برای رسیدن به هدف استفاده می کنند، آلت جنگ مانند شمشیر، خنجر و سرنیزه، سلاح
مونث رب النوع
بچه گوسفند تا قبل ازشش ماهگی آراسته ونیکو آراسته ونیکو
لیزابه و لعابی که توام با جنین از شکم مادر برآید
پارسی تازی گشته پیه نادان
تراز، رده، دهناد، رسته
چهارک
پیوستگی، پیوند
مادراندر زن پدر. مونث راب: زن پدر زن بابا مامندر
طریق، انجمن، گذرگاه، جاده
گل گاو چشم از گیاهان
نفع و سود که از تجارت حاصل میاید، منفعت، سودی که از قمار بدست می آید
پشته، بلندی
طلایه گردیدن و دیده بانی کردن سودی که وام دهنده بابت طلب خود بگیرد
گربه، سرگین غلتان
پرورش یافتن در بر کسی پروردگار من، خدایا، الهی، ای خدای من
ربوه پشته بلندی، گروه ده هزار تنی پشته بلندی توده بلند
پشته و بلندی، نفس بلند
نیاز مجتهد یهود مفتنی یهودان
گوشت ران، گوشت ستبر
درخت راج
درآمیختن، پختن خرمانک (ربیکه)، در گل انداختن شوریدگی کار کار شوریدگی، سستی ترفند (حیله)
افسار، بند ریسمان، رشته گره دار حلقه (از طناب و مانند آن)، بند رشته رشته گره دار، بند گردن، یا ربقه اطاعت بند فرمانبرداری
ریسمان بند، گوشه، دسته دسته چیزی