جدول جو
جدول جو

معنی ربعی - جستجوی لغت در جدول جو

ربعی(رِ)
منسوب است به ربع. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به ربع شود، آنچه در فصل بهار زاده شود. (از اقرب الموارد). موجودشده در فصل بهار. (ناظم الاطباء) ، فرزند مرد در جوانی او. (از اقرب الموارد) ، پسر متولد شده از شخص در سن پیری. (ناظم الاطباء) ، منسوب است به سوی ربیع رابع. (آنندراج) (منتهی الارب) ، قطعی از قطعهای کتاب، طول 16 و عرض 9/5 سانتیمتر. (از یادداشت مرحوم دهخدا) ، شیشه که مظروف آن چهاریک بطری است. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، نقشه ای از نقشه های قالی است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
ربعی(رُ بَ)
ابن عبدالله بصری، مکنی به ابونعیم. از اصحاب حضرت جعفر صادق و حضرت کاظم علیهم االسلام، محدث بود. (یادداشت مرحوم دهخدا). واژه ی محدث از ریشه ’حدیث’ گرفته شده و به کسی اطلاق می شود که تخصص در نقل، حفظ و تحلیل احادیث دارد. این فرد معمولاً بر متون حدیثی مسلط است و می تواند صحیح را از ضعیف تشخیص دهد. محدثان نقش نگهدارنده سنت نبوی را داشتند و از طریق کتابت یا روایت شفاهی، احادیث را به نسل های بعدی منتقل کردند. برخی از معروف ترین محدثان عبارتند از بخاری، مسلم، ترمذی و نسائی.
لغت نامه دهخدا
ربعی(رُ)
یک نوع پول خردی که چهاریک قران باشد، در تداول امروز، سکۀ زری که یک چهارم سکۀ رسمی است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ربعی(رُ)
نوعی از اسطرلاب. (دهار) :
ربعی نموده پیکرش خطهای مسطر در برش
ناخن بر آن خطها برش وقت محاکا ریخته.
خاقانی.
ناهید زخمه مطرب می آفتاب تابش
چنگ آفتاب می را ربعی بشکل مسطر.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
ربعی(رَ بَ عی ی)
منسوب به طایفۀ ربیعه. (ناظم الاطباء). منسوب است به ربیعه بن نزار. (از انساب سمعانی) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ربعی(رَ بَ)
عیسی بن ابراهیم بن محمد الربعی الیمنی (480 هجری قمری) خزرجی گفته است: فقیه و فاضل و استاد نحو و صرف و لغت بود. او راست: النظام الغریب و فهرست آن (در لغت) که در آن لغات اشعار را به اختصار آورده است. (از معجم المطبوعات ج 1).
ربعی (ر ب )
{{اسم خاص}} محمد. رجوع به ابن یحیی الربعی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ربیع
تصویر ربیع
(پسرانه)
بهار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سبعی
تصویر سبعی
شیعه اسماعیلیه، از فرقه های شیعه که اسماعیل فرزند امام جعفر صادق را آخرین و هفتمین امام می دانند
اسماعیلیه، شیعه سبعیّه، شیعه باطنیّه، شیعه هفت امامی، سبعیّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رجعی
تصویر رجعی
طلاق رجعی، طلاقی که در مدت عده رجوع شوهر به زن بدون عقد نکاح جایز است، مقابل طلاق بائن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راعی
تصویر راعی
از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی، ذوالعنان، چوپان، کسی که قومی را رعایت و سرپرستی و راهنمایی می کند، امیر، والی، حاکم، نگه دارنده، حراست کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبعی
تصویر سبعی
حیوانی، مربوط به حیوان مانند حیوان، حیوان بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رباعی
تصویر رباعی
آنچه از چهار جزء تشکیل شده باشد، چهارتایی، در علوم ادبی شعری متشکل از چهار مصراع که مصراع اول و دوم و چهارم آن هم قافیه و بر وزن «لا حول و لا قوه الا بالله» باشد و ممکن است مصراع سوم آن نیز با دیگر مصراع ها هم قافیه باشد، برای مثال خط یافته بر دایرۀ حسن تو راه / یا مور احاطه کرده بر خرمن ماه ی یا دود دلم چشمۀ خود کرده سیاه / لا حول و لا قوه الا بالله، اگر به این وزن نباشد آن را دوبیتی می گویند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربیع
تصویر ربیع
بهار، نام دو ماه از ماه های قمری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربیعی
تصویر ربیعی
بهاری، مربوط به بهار، ویژگی زراعتی که حاصل آن در فصل بهار به دست می آید
فرهنگ فارسی عمید
(تَ عا)
بقره تبعی: ماده گاو گشن خواه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تُبْ بَ)
منسوب به تبع. (انساب سمعانی). رجوع به تبّع شود
لغت نامه دهخدا
(تَ بَ)
تابع و جانشین. (ناظم الاطباء) ، مقابل اصلی. وجود تبعی. مقابل وجود اصلی
لغت نامه دهخدا
(رِ عی یَ)
خواربار قوم در اول سرما. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، رباعی ّ، غزوه در فصل بهار. ج، رباعی ّ، خر خواربارآور در بهار. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ربوی
تصویر ربوی
منسوب به ربا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربعه
تصویر ربعه
مرد میانه، زن میانه، چهارتا، بویدان، نامه دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبعی
تصویر طبعی
زادی گوهری نهادیک چهریک جلبی ذاتی فطری گوهری نهادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبعی
تصویر سبعی
درند گی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربعیه
تصویر ربعیه
جنگ بهار
فرهنگ لغت هوشیار
چهار مصراع شعر که در مصراع اول و دوم چهارم آن با قیافه و بوزن لاحول و لاقوه الا بالله باشد اگر به این وزن نباشد آنرا دوبیتی گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راعی
تصویر راعی
شبان، چوپان، نگهبان گله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربیعی
تصویر ربیعی
بهاری، خانه بهاری بهارمان منسوب به ربیع بهاری قصیده ربیعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربیع
تصویر ربیع
بهار، بهارگاه، فصلی از چهار فصل سال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجعی
تصویر رجعی
باز شویی بازگشت شوی به زن رها کرده، پیش استواری (عطف به ما سبق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربذی
تصویر ربذی
تازیانه، زه کمان
فرهنگ لغت هوشیار
شعری دارای چهار مصراع که مصراع های اول و دوم و چهارم هم قافیه و بر وزن «لاحول ولا قوه الابالله» باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رباعی
تصویر رباعی
((رُ))
هر آن چه که از چهار جزء تشکیل شده، چهارتایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقعی
تصویر رقعی
((رُ عِ یا عَ))
قطع کتاب در اندازه 14 * 22 سانتی متر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راعی
تصویر راعی
چراننده گله، پشتیبان، نگهبان، حاکم، والی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبعی
تصویر طبعی
((طَ))
ذاتی، سرشتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربیع
تصویر ربیع
((رَ))
فصل بهار
فرهنگ فارسی معین