جدول جو
جدول جو

معنی ربعات - جستجوی لغت در جدول جو

ربعات
(رُ بَ)
ربعات. حالتهای نیکو. (از منتهی الارب). طریقه. شأن. حالت. وضع خوش. (ناظم الاطباء). و رجوع به ربعات شود
لغت نامه دهخدا
ربعات
(رَ بَ)
جمع واژۀ ربعه، و آن شاذ است. (منتهی الارب). جمع واژۀ ربعه. خانه ها و توقف گاهها و منزلگاهها. (ناظم الاطباء). ربعات و ربعات قوم، منازل ایشان. (از اقرب الموارد) ، حالتهای نیکو: هم علی ربعاتهم، ایشان بر حالت نیکویند یا بر امری هستند که بودند. (منتهی الارب). طریقه. شأن. حالت. وضع خوش. (ناظم الاطباء). ربعات. ربعه. (اقرب الموارد). و رجوع به ربعات و ربعه شود
لغت نامه دهخدا
ربعات
خانه ها و توقف گاهها و منزلگاهها، حالت نیکو
تصویری از ربعات
تصویر ربعات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رکعات
تصویر رکعات
رکعت ها، قیامهایی از نماز که رکوع هم در آن باشد، رکوعها در نماز، جمع واژۀ رکعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبعات
تصویر تبعات
تبعت ها، عاقبتهای بد، نتیجه های ناگوار، جمع واژۀ تبعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رعات
تصویر رعات
راعی ها، چوپان ها، امیرها، والی ها، حاکم ها، نگه دارنده ها، حراست کننده ها، جمع واژۀ راعی
فرهنگ فارسی عمید
(ذُلْ اَ بَ)
اصطلاحی موسیقی است. چهارنغمه. بچهارنغمه
لغت نامه دهخدا
(تُ بُلْ مُ رَبْ بَ)
خاک چهارراه است و از تراب الطرق که خاک راههای غیر چهارراه باشد الطف و اعدل است و بسبب مصادمات مختلفه بغایت مجفّف و منقّی جراحات چرک دار و باعث التیام او، و جهت استحکام اعضای مسترخیه نافع و جزو بعضی از معاجین قدیمیه است، و از خواص اوست که چون قبل از طلوع آفتاب روز شنبه بدست چپ بردارند و در خرقۀ کبود بسته تعلیق کند سحر را باطل نماید و چون در ساعت سیم از روز چهارشنبه بردارند جهت رفع عداوت و تفریق مؤثراست. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به تراب الطرف شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
رعاه. جمع واژۀ راعی. نگهبان. (غیاث اللغات) (آنندراج). نگهدارندگان. حارسان. (فرهنگ فارسی معین) ، جمع واژۀ راعی. چرانندگان. چوپانان. (فرهنگ فارسی معین). شبانان. (یادداشت مؤلف) :
هر زمان بدتر شود حال رمه
چون بود از گرسنه گرگان رعات.
ناصرخسرو.
، مجازاً به معنی حاکمان و سلاطین و این جمعراعی است. (غیاث اللغات) (آنندراج). والیان. امیران. شاهان. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به راعی و رعاه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
پشته و بلندی. (آنندراج) (اقرب الموارد). ربا. رباه. ربی. پشته. تپه. کوه. کوه کوچک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَبْ با)
جمع واژۀ ربّه. (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ رابیه. (متن اللغه).
- ربات حجال، زنان حجله ها. بانوان حرم: التفات نمودن به ربات حجال لایق کرم و فتوت رجال نبود. (سندبادنامه ص 70). و هر کس ازربات حجال در دست رجال آمدند. (تاریخ جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
کاروانسرا و منزلگاه و رباط. (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 17). و رجوع به رباط شود
لغت نامه دهخدا
(هَُ بَ)
جمع واژۀ هبعه. رجوع به هبعه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ بِ)
جمع واژۀ ربذه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به ربذه شود.
- ذوربذات، مرد بسیار غلطگوی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
جمع واژۀ رباعه، در معنی شأن و حال خوبی که مرد داشته باشد. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
جمع واژۀ رباعه. (از متن اللغه). رجوع به رباعه شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
جمع واژۀ ربیع. (المنجد). رجوع به ربیع شود، جمع واژۀ رباعی. (ناظم الاطباء). رجوع به رباعی شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
جمع واژۀ رباع. (منتهی الارب). جماعت. (مهذب الاسماء). رجوع به رباع شود
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ)
جمع واژۀ ربله. رجوع به ربله شود
لغت نامه دهخدا
(رِبْ)
عشرات الوف در مراتب شانزده گانه عدد فیثاغوریان. (رسائل اخوان الصفا)
لغت نامه دهخدا
(رَ کَ)
جمع واژۀ رکعت. (یادداشت مؤلف) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به رکعت شود
لغت نامه دهخدا
(تَ بَ)
پیروان، لوازم چیزی، گاهی مراد از عقوبات معاصی باشد، تبعات اقتحام، کنایه از رنجها و مشقتها. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ بِ)
جمع واژۀ تبعه. عاقبتهای بد: و هرگاه که متقی در کار این جهان گذرنده تأملی کند... دنیا را طلاق دهد تا از تبعات آن برهد. (کلیله و دمنه). رجوع به تبعه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
جمع واژۀ ربله. وربله. (ناظم الاطباء). رجوع به این دو کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مربعات
تصویر مربعات
جمع مربعه، چارینه ها چارتایی ها جمع مربعه (مربع)
فرهنگ لغت هوشیار
آنست که در چهار نغمه افتد و بعبارت دیگر فاسله چهارم دست است، شعبه ایست از موسیقی مناسب با (راست) و (زنگوله)، کلمه ای که لام الفعل آن از حروف عله باشد ناقص
فرهنگ لغت هوشیار
جمع رکعه، خمش ها و خاست ها مغاک ها یکبار رکوع کردن در نماز، مجموع حالت نماز گذار از قیام (ایستادن) رکوع (پشت خم کردن) سجده (پیشانی بر زمین نهادن) توام با قرائت (در دو رکعت اول) یا تسبیح (در دو رکعت سوم ببعد) و اذکار مربوطه هر قیامی از نماز که رکوع در آن باشد جمع رکعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبعات
تصویر تبعات
عاقبتهای بد پیروان، لوازم چیزی پیروان، لوازم چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعات
تصویر رعات
نگهدارندگان، حارسان، چوپانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعات
تصویر رعات
((رُ))
جمع راعی، چوپان ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبعات
تصویر تبعات
پیامدها
فرهنگ واژه فارسی سره
پیامدها، عواقب، نتایج
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع دهستان پنج هزاره ی شهرستان بهشهر، رباط کاروان سرا
فرهنگ گویش مازندرانی