جمع واژۀ ربعه، و آن شاذ است. (منتهی الارب). جمع واژۀ ربعه. خانه ها و توقف گاهها و منزلگاهها. (ناظم الاطباء). ربعات و ربعات قوم، منازل ایشان. (از اقرب الموارد) ، حالتهای نیکو: هم علی ربعاتهم، ایشان بر حالت نیکویند یا بر امری هستند که بودند. (منتهی الارب). طریقه. شأن. حالت. وضع خوش. (ناظم الاطباء). ربعات. ربعه. (اقرب الموارد). و رجوع به ربعات و ربعه شود
جَمعِ واژۀ رَبْعه، و آن شاذ است. (منتهی الارب). جَمعِ واژۀ رَبعه. خانه ها و توقف گاهها و منزلگاهها. (ناظم الاطباء). ربعات و رَبِعات قوم، منازل ایشان. (از اقرب الموارد) ، حالتهای نیکو: هم علی ربعاتهم، ایشان بر حالت نیکویند یا بر امری هستند که بودند. (منتهی الارب). طریقه. شأن. حالت. وضع خوش. (ناظم الاطباء). رِبعَات. رِبَعه. (اقرب الموارد). و رجوع به رُبَعات و رِبَعه شود
خاک چهارراه است و از تراب الطرق که خاک راههای غیر چهارراه باشد الطف و اعدل است و بسبب مصادمات مختلفه بغایت مجفّف و منقّی جراحات چرک دار و باعث التیام او، و جهت استحکام اعضای مسترخیه نافع و جزو بعضی از معاجین قدیمیه است، و از خواص اوست که چون قبل از طلوع آفتاب روز شنبه بدست چپ بردارند و در خرقۀ کبود بسته تعلیق کند سحر را باطل نماید و چون در ساعت سیم از روز چهارشنبه بردارند جهت رفع عداوت و تفریق مؤثراست. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به تراب الطرف شود
خاک چهارراه است و از تراب الطرق که خاک راههای غیر چهارراه باشد الطف و اعدل است و بسبب مصادمات مختلفه بغایت مجفِّف و منقّی ِ جراحات چرک دار و باعث التیام او، و جهت استحکام اعضای مسترخیه نافع و جزو بعضی از معاجین قدیمیه است، و از خواص اوست که چون قبل از طلوع آفتاب روز شنبه بدست چپ بردارند و در خرقۀ کبود بسته تعلیق کند سحر را باطل نماید و چون در ساعت سیم از روز چهارشنبه بردارند جهت رفع عداوت و تفریق مؤثراست. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به تراب الطرف شود
رعاه. جمع واژۀ راعی. نگهبان. (غیاث اللغات) (آنندراج). نگهدارندگان. حارسان. (فرهنگ فارسی معین) ، جمع واژۀ راعی. چرانندگان. چوپانان. (فرهنگ فارسی معین). شبانان. (یادداشت مؤلف) : هر زمان بدتر شود حال رمه چون بود از گرسنه گرگان رعات. ناصرخسرو. ، مجازاً به معنی حاکمان و سلاطین و این جمعراعی است. (غیاث اللغات) (آنندراج). والیان. امیران. شاهان. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به راعی و رعاه شود
رُعاه. جَمعِ واژۀ راعی. نگهبان. (غیاث اللغات) (آنندراج). نگهدارندگان. حارسان. (فرهنگ فارسی معین) ، جَمعِ واژۀ راعی. چرانندگان. چوپانان. (فرهنگ فارسی معین). شبانان. (یادداشت مؤلف) : هر زمان بدتر شود حال رمه چون بود از گرسنه گرگان رعات. ناصرخسرو. ، مجازاً به معنی حاکمان و سلاطین و این جمعراعی است. (غیاث اللغات) (آنندراج). والیان. امیران. شاهان. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به راعی و رعاه شود
جمع واژۀ ربّه. (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ رابیه. (متن اللغه). - ربات حجال، زنان حجله ها. بانوان حرم: التفات نمودن به ربات حجال لایق کرم و فتوت رجال نبود. (سندبادنامه ص 70). و هر کس ازربات حجال در دست رجال آمدند. (تاریخ جهانگشای جوینی)
جَمعِ واژۀ رَبّه. (ناظم الاطباء) ، جَمعِ واژۀ رابیه. (متن اللغه). - ربات ِ حِجال، زنان حجله ها. بانوان حرم: التفات نمودن به ربات حجال لایق کرم و فتوت رجال نبود. (سندبادنامه ص 70). و هر کس ازربات حجال در دست رجال آمدند. (تاریخ جهانگشای جوینی)
جمع واژۀ تبعه. عاقبتهای بد: و هرگاه که متقی در کار این جهان گذرنده تأملی کند... دنیا را طلاق دهد تا از تبعات آن برهد. (کلیله و دمنه). رجوع به تبعه شود
جَمعِ واژۀ تبعه. عاقبتهای بد: و هرگاه که متقی در کار این جهان گذرنده تأملی کند... دنیا را طلاق دهد تا از تبعات آن برهد. (کلیله و دمنه). رجوع به تبعه شود
آنست که در چهار نغمه افتد و بعبارت دیگر فاسله چهارم دست است، شعبه ایست از موسیقی مناسب با (راست) و (زنگوله)، کلمه ای که لام الفعل آن از حروف عله باشد ناقص
آنست که در چهار نغمه افتد و بعبارت دیگر فاسله چهارم دست است، شعبه ایست از موسیقی مناسب با (راست) و (زنگوله)، کلمه ای که لام الفعل آن از حروف عله باشد ناقص
جمع رکعه، خمش ها و خاست ها مغاک ها یکبار رکوع کردن در نماز، مجموع حالت نماز گذار از قیام (ایستادن) رکوع (پشت خم کردن) سجده (پیشانی بر زمین نهادن) توام با قرائت (در دو رکعت اول) یا تسبیح (در دو رکعت سوم ببعد) و اذکار مربوطه هر قیامی از نماز که رکوع در آن باشد جمع رکعات
جمع رکعه، خمش ها و خاست ها مغاک ها یکبار رکوع کردن در نماز، مجموع حالت نماز گذار از قیام (ایستادن) رکوع (پشت خم کردن) سجده (پیشانی بر زمین نهادن) توام با قرائت (در دو رکعت اول) یا تسبیح (در دو رکعت سوم ببعد) و اذکار مربوطه هر قیامی از نماز که رکوع در آن باشد جمع رکعات