- ربشه
- رنگ و وارنگ
معنی ربشه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مارمولک، گروهی از جانوران خزنده چابک و شبیه سوسمار با بدن فلس دار و دم بلند که قادرند دم ازدست رفتۀ خود را ترمیم کنند، چلپاسه، کرباسه، باشو، ماتورنگ، کربش، کرفش، کرپوک، کرباشه، کرباشو، کلباسو
مارمولک} چار غنده کربشه با کژدمان خورد ایشان گوشت روی مردمان) (رودکی)
اصل، مصدر
لرزه، لزره
سپیدک خجک ناخن
پشته، بلندی
گربه، سرگین غلتان
ربوه پشته بلندی، گروه ده هزار تنی پشته بلندی توده بلند
سرپوش زنان مقنعه
گوشت ران، گوشت ستبر
افسار، بند ریسمان، رشته گره دار حلقه (از طناب و مانند آن)، بند رشته رشته گره دار، بند گردن، یا ربقه اطاعت بند فرمانبرداری
مرد میانه، زن میانه، چهارتا، بویدان، نامه دان
فرومانده ناتوان پاره ای اشکنه تن، گله و شبان در آغل
گوناگونی رنگارنگی، چشمداشت پیوس
مرد بی خبر
تیرگی خاکستری گونی
لرزشی که در اندام آدمی از پیری و کهنسالی و یا از بیماری پدید می آید
رشبه آوند نارگیلی کشکول
قسمی از اندام گیاه که معمولا در زمین فرو رود و وظیفه اش جذب مواد معدنی و آب مورد احتیاج گیاه از زمین است و علاوه بر آن نبات را در محل خود مستقر میداند اصل بیخ، اصل هر چیز بیخ بن، هر یک از تارها و نخهایی که در حاشیه پارچه پرده چادر و مانند اینها آویخته است، اصل و بنیاد هر فعل و آن بر دو قسم است: یا ریشه حقیقی آن است که هیچگاه به تنهایی و باستقلال استعمال نمیشود جز آن که به صیغه فعلی در آید یا با کلمه دیگر ترکیب شود مثلا: ریشه حقیقی فعل گرفتن) گیر (است که به صورتهای ذیل در آید: گیرا گیر گرفت و گیر دار و گیر دستگیره گیره گیرا بگیر. یا ریشه غیر حقیقی آنست که برخلاف ریشه حقیقی بتوان آنرا به تنهایی استعمال کرد مانند: ترس شتاب شکیب جنگ خواب که افعال ترسیدن شتافتن شکیفتن جنگیدن خوابیدن از آنها مشفق شده (قبفهی)
آزرم
قومی از بنی حام، گروهی از سیاهان
زمین بلند، پشته، تپه
روپوشه، روپوش، روبنده، چادر
بیخ، بن، اصل، هر یک از تارها، رشته ها و نخ هایی که در حاشیۀ چادر، پرده یا چیز دیگر آویزان می کنند، در علم زیست شناسی عضو اصلی گیاه که از تخم بیرون آمده و در زمین فرومی رود و گیاه به وسیلۀ آن آب و مواد غذایی را از زمین جذب می کند، در علم زبانشناسی صورت کهن کلمه مثلاً ریشۀ لغت «رفتن» چیست؟
ریشۀ باباآدم: در علم زیست شناسی ریشۀ اراقیطون یا ارقیطون که در طب قدیم دم کردۀ آن به عنوان مدر و صاف کنندۀ خون در معالجۀ رماتیسم به کار می رفته
ریشۀ باباآدم: در علم زیست شناسی ریشۀ اراقیطون یا ارقیطون که در طب قدیم دم کردۀ آن به عنوان مدر و صاف کنندۀ خون در معالجۀ رماتیسم به کار می رفته
حلقۀ طناب، گره ریسمان، رشتۀ گره دار، حلقۀ رسن که بر گردن ستور می بندند
اردۀ کنجد که با شیره یا عسل مخلوط سازند و نان خورش کنند
لرزش غیرارادی اندام ها ناشی از بیماری های عصبی، عجله، شتاب، لرزش، لرزه
سستی، ارنگی (غفلت)
((ش))
فرهنگ فارسی معین
عضو اصلی گیاه که زیر زمین قرار دارد و آب و مواد لازم را به گیاه می رساند، اصل هر چیز
ریشه کسی را خشکاندن: کنایه از آن را یکسره از میان بردن
ریشه کسی را خشکاندن: کنایه از آن را یکسره از میان بردن
مونث رب زن خدا بت مادینه مونث رب بتی که بصورت زن ساخته شده