جدول جو
جدول جو

معنی ربز - جستجوی لغت در جدول جو

ربز
(تَ)
زیرک گردیدن. (آنندراج). ربازه. (منتهی الارب) ، آگنده گوشت و فربه شدن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ربز
زیرکیدن، فربهیدن
تصویری از ربز
تصویر ربز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راز
تصویر راز
(دخترانه)
آنچه از دیگران پنهان نگاه داشته می شود، سر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برز
تصویر برز
(پسرانه)
قد و قامت، نام یکی از دو برادری که به یاری اردشیر بابکان پادشاه ساسانی برخاستند و او را به خانه خودبردند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ربن
تصویر ربن
(پسرانه)
یکدست. یک اندازه (نگارش کردی: رهبهن)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تربز
تصویر تربز
هندوانه، خیار، بادرنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جربز
تصویر جربز
گربز، زیرک، دلیر، مکار، طرار، حیله گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تربز
تصویر تربز
ترب، گیاهی یک ساله با برگ های درشت و گل های آن شبیه شب بو و به رنگ بنفش یا سفید، ریشۀ آن شبیه چغندر، پوستش سفید یا سیاه، طعمش تند و تیز، با ویتامین های a، b و c و فسفر و از سبزی های خوردنی است، اشتهاآور و محرک عمل روده ها می باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خربز
تصویر خربز
خربزه، هندوانه
فرهنگ فارسی عمید
(جَ بُ)
مخفف خربزه است و آن میوه ای است معروف. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، هندوانه و معرب آن را دابوقه خوانند. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) ، گیاهی نیز هست مانند اشنان. (برهان قاطع) (ازناظم الاطباء). رجوع به خربزه در این لغت نامه شود.
خامی سوی پالیزجان آید که تا خربز خورد
دیدی تو خود یا دیده ای کاندر جهان خربز خورد.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(خُ بِ)
خربز. خربزه رجوع به خربزه شود. حاکم و فرمانروای زنگ. سلطان زنگبار، مجازاً شب را گویند وبعربی لیل خوانند. (برهان قاطع). کنایه از شب است. (انجمن آرا) (آنندراج). صاحب فرهنگ نظام گوید: شاه زنگ استعاره برای آفتاب است. و پیداست که در بیان این معنی نظر بمعنی دیگر زنگ که آفتاب باشد بوده است
لغت نامه دهخدا
(تُ بِ / بُ)
ترب را گویند و بعربی فجل خوانند. (برهان) (از فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). با ضم اول و کسر ثالث، مخفف تربیزه است که بمعنی ترب کوچک است. رجوع به ترب و تربزه و تربیزه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ بُ)
تربزه. هندوانه. (برهان) (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ نظام) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
بود تخم دنیا و دین کاشتن
دو تربز بیک دست برداشتن.
طغرا (از آنندراج).
، بادرنگ، خیار. (برهان) (از فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). رجوع به تربزه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ زَ)
بلغت زند و پازند خورشید را گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ربیز
تصویر ربیز
زیرک، دانا، کاردان ویژه کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربی
تصویر ربی
پرورش یافتن در بر کسی پروردگار من، خدایا، الهی، ای خدای من
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربه
تصویر ربه
مونث رب زن خدا بت مادینه مونث رب بتی که بصورت زن ساخته شده
فرهنگ لغت هوشیار
نفع و سود که از تجارت حاصل میاید، منفعت، سودی که از قمار بدست می آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربو
تصویر ربو
پشته و بلندی، نفس بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربن
تصویر ربن
نیاز مجتهد یهود مفتنی یهودان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربل
تصویر ربل
درخت راج
فرهنگ لغت هوشیار
درآمیختن، پختن خرمانک (ربیکه)، در گل انداختن شوریدگی کار کار شوریدگی، سستی ترفند (حیله)
فرهنگ لغت هوشیار
طلایه گردیدن و دیده بانی کردن سودی که وام دهنده بابت طلب خود بگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربق
تصویر ربق
ریسمان بند، گوشه، دسته دسته چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربد
تصویر ربد
گل گاو چشم از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
سر، مطلب پوشیده و پنهان در دل کسی که پیشه اش کارهای ساختمانی است، بنا، گلکار، والادگر، بمعنی بزرگتر و رئیس بنایان و همچنین بمعنای پوشیده و پنهان هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برز
تصویر برز
زراعت، کشاورزی، ارتفاع نقطه از سطح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربز
تصویر تربز
هندوانه، و بمعنی خیار
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره کدوییان که میوه اش درشت و شیرین و آبداراست. بوته آن کوتاه و ساقه هایش روی زمین میخوابد، میوه گیاه مزبور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جربز
تصویر جربز
پارسی تازی گشته گربز زیرک ترفند کار گربز میحل فریبنده خدعه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جربز
تصویر جربز
((جُ بُ))
گربز، فریبنده، خدعه کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربط
تصویر ربط
پیوستگی، پیوند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ربع
تصویر ربع
چهارک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ربو
تصویر ربو
آسم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راز
تصویر راز
سر، کد
فرهنگ واژه فارسی سره