- رباییدن
- ربودن
معنی رباییدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چیزی را با تردستی برداشته و چابکی در برده، دزدیده تاراج شده، مجذوب
جمع ربانی در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) ربانیین
لازم بودن واجب بودن ضرور بودن
لازم بودن، واجب بودن، بایسته بودن، بایستن، وایست، دربایستن
ستودن، مدح کردن
آلودن
رها کردن
بازی کردن باختن، خرید و فروخت کردن بیع و شری کردن، بخشیدن عطا کردن، وام دادن قرض دادن، از دست دادن باختن، (تصوف) محو کردن اعمال ماضی از نظر خود
سخن گفتن گفتن، کلام بی معنی گفتن سخن نادرست گفتن، آواز کردن
حذر داشتن
احترام گذاشتن
اثر گذاشتن، تاثیر کردن، اثر کردن
آراستن
باز ایستادن از کار
آنکه رباید
ربانین، جمع ربانی، خداشناسان مردان با خدا
جمع ربانی. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) ربانیون
چیزی را بدست کسی دادن تسلیم کردن، کسی را بجایی یا نزد کسی بردن، چیزی را بچیزی متصل کردن، ابلاغ کردن خبر یا پیامی، پروراندن بالغ کردن
فرستادن ارسال، جاری ساختن، رایج کردن
رم دادن گریزاندن، متنفر ساختن
جایز دانستن، پسندیده و مطلوب داشتن
نجات دادن خلاص کردن (از قید و بند)
پاکیزه ساختن، جلا دادن
ستودن ستایش کردن
بانگ زدن و زجر کردن
پختن پزیدن
فاسد شدن
از شدت گرما بیخود شدن، از حرارت بیخود گشتن
سراینده سروده سرایش) آواز خواندن تغنی کردن سراییدن، ساختن سرود و شعر
خراشیدن ریش کردن، خلانیدن فرو کردن (سوزن و نشتر)
گذاشتن، نهادن، رها کردن
خراشیدن، ریش کردن، برای مثال چو بشنید شاه آن پیام نهفت / ز کینه لب خود شخایید و گفت (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۷۸) ، خلانیدن
ستودن، مدح کردن، ستایش کردن
گزند رساندن، نیش زدن، گزیدن