- رباعه(رَ عَ)
رباع. شأن و حالی که شخصی بر آن باشد. و لاتکون فی غیر حسن الحال. یقول: ما لی من یضبط رباعتی غیر فلان، ای امری و شأنی الذی انا علیه، و کذلک رباعتی و هم علی رباعتهم، یعنی ایشان بر حالتی نیکوباشند و بر امری هستند که بودند بر آن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شأن و حالتی خوب که مرد بر آن باشد. (از متن اللغه) (از آنندراج). و رجوع به رباع شود، طریقه و راه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از آنندراج) ، استقامت. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج). و رجوع به رباع شود، کیش و مسلک. (ناظم الاطباء) ، نوعی از دوال شمشیر. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، قبیله و طایفه. (ناظم الاطباء). قبیله. (متن اللغه) (از منتهی الارب) ، مسکن و مأوی. (ناظم الاطباء). و رجوع به رباعه شود
