رباخوار. که پول ربا بخورد. که سود مرابحه بخورد. خورندۀ پول ربا. ج، رباخوارگان: جز ندامت بقیامت نبرد رهبر تو تات میخواره رفیقست و رباخواره ندیم. ناصرخسرو. حرص رباخواره ز محرومی است تاج رضا بر سر محکومی است. نظامی. گزیت رباخوارگان چون دهم بخود بر چنین خواریی چون نهم ؟ نظامی. و رجوع به ربا و رباخوار و رباخواری شود
رباخوار. که پول ربا بخورد. که سود مرابحه بخورد. خورندۀ پول ربا. ج، رباخوارگان: جز ندامت بقیامت نبرد رهبر تو تات میخواره رفیقست و رباخواره ندیم. ناصرخسرو. حرص رباخواره ز محرومی است تاج رضا بر سر محکومی است. نظامی. گزیت رباخوارگان چون دهم بخود بر چنین خواریی چون نهم ؟ نظامی. و رجوع به ربا و رباخوار و رباخواری شود
سودخوار. پاره خور. (یادداشت مرحوم دهخدا). فزونی خوار. زیادتی خوار. خورندۀ سود مرابحه. پول رباخوار. (ناظم الاطباء). کسی که در دادوستد ربا میگیرد. (ناظم الاطباء) : رباخواری از نردبانی فتاد شنیدم که هم درنفس جان بداد. سعدی. و رجوع به ربا و رباخواره شود
سودخوار. پاره خور. (یادداشت مرحوم دهخدا). فزونی خوار. زیادتی خوار. خورندۀ سود مرابحه. پول رباخوار. (ناظم الاطباء). کسی که در دادوستد ربا میگیرد. (ناظم الاطباء) : رباخواری از نردبانی فتاد شنیدم که هم درنفس جان بداد. سعدی. و رجوع به ربا و رباخواره شود