رائمه. مؤنث رایم. شترمادۀ مهربان بر بچه و بر پوست آکنده از کاه بچه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به رایم شود، گوسپندی که می لیسد لباس عابرین را. (ناظم الاطباء)
رائمه. مؤنث رایم. شترمادۀ مهربان بر بچه و بر پوست آکنده از کاه بچه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به رایم شود، گوسپندی که می لیسد لباس عابرین را. (ناظم الاطباء)
جایگاهی است در مکه، بنا بر قولی آبی است در سمت راست راه بنی عمیله، بنا بر قولی دیگر منزلی است در راه بصره بسوی مکه. بعضی گفته اند ضریه است. (از معجم البلدان)
جایگاهی است در مکه، بنا بر قولی آبی است در سمت راست راه بنی عمیله، بنا بر قولی دیگر منزلی است در راه بصره بسوی مکه. بعضی گفته اند ضریه است. (از معجم البلدان)
رائطه. رایطه. ریطه. چادر یک لخت که زنان بر سر افکنند. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). هر جامۀ نازک و لطیفی که بچادر ماند. (از اقرب الموارد). و رجوع به ریطه شود
رائطه. رایطه. ریطه. چادر یک لخت که زنان بر سر افکنند. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). هر جامۀ نازک و لطیفی که بچادر ماند. (از اقرب الموارد). و رجوع به ریطه شود
رشیقه. تأنیث رشیق. زن نیکوقد و کشیده بالا. (یادداشت مؤلف). نیکوقد و زیبااندام. (غیاث اللغات از منتخب اللغات). مؤنث رشیق، گویند: قامه رشیقه، قامت نیکو و باریک. ج، رشاق. (ناظم الاطباء) ، قوس رشیقه، تیری که دارای حرکت سریع باشد. (از اقرب الموارد)
رشیقه. تأنیث رشیق. زن نیکوقد و کشیده بالا. (یادداشت مؤلف). نیکوقد و زیبااندام. (غیاث اللغات از منتخب اللغات). مؤنث رشیق، گویند: قامه رشیقه، قامت نیکو و باریک. ج، رِشاق. (ناظم الاطباء) ، قوس رشیقه، تیری که دارای حرکت سریع باشد. (از اقرب الموارد)
هر چیزی که تنکی و نازکی و رقت داشته باشد. ضد غلیظه. (ناظم الاطباء) : مایعات رقیقه، آشامیدنیهای آبکی. (فرهنگ فارسی معین) ، (اصطلاح عرفانی) واسطۀلطیفۀ روحانی که امداد و فیوضات واصل از حق به خلق است که آن را رقیقۀ نزول نامند. (فرهنگ فارسی معین). لطیفه ای است روحانی. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
هر چیزی که تنکی و نازکی و رقت داشته باشد. ضد غلیظه. (ناظم الاطباء) : مایعات رقیقه، آشامیدنیهای آبکی. (فرهنگ فارسی معین) ، (اصطلاح عرفانی) واسطۀلطیفۀ روحانی که امداد و فیوضات واصل از حق به خلق است که آن را رقیقۀ نزول نامند. (فرهنگ فارسی معین). لطیفه ای است روحانی. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
مونث فایق زنی که از حیث جمال بر همگان رجحان داشته باشد، یا احترامات فایقه. احترامات عالیه (در ذیل نامه ها پیش از امضا نویسند: با تقدیم احترامات فایقه)، یا ریاست فایقه. ریاست عالیه
مونث فایق زنی که از حیث جمال بر همگان رجحان داشته باشد، یا احترامات فایقه. احترامات عالیه (در ذیل نامه ها پیش از امضا نویسند: با تقدیم احترامات فایقه)، یا ریاست فایقه. ریاست عالیه
مونث ذایق، (حس ذایقه) حسی که بوسیله آن طعم و مزه اغذیه و مواد دیگر درک میشود. عضو حس ذایقه زبان است که بوسیله پرزهای مخصوصی که در سطح فوقانی آن قرار دارند طعمها و مزه های مختلف را بمراکز عصبی منتقل میکنند و موجب درک آنها میشود. برای این که مزه مواد مختلف قابل درک باشد باید بصورت محلول در آیند (مواد جامدی که مزه آنها درک میشود کمی از آن در بزاق دهان بصورت محلول در می آید) چشایی
مونث ذایق، (حس ذایقه) حسی که بوسیله آن طعم و مزه اغذیه و مواد دیگر درک میشود. عضو حس ذایقه زبان است که بوسیله پرزهای مخصوصی که در سطح فوقانی آن قرار دارند طعمها و مزه های مختلف را بمراکز عصبی منتقل میکنند و موجب درک آنها میشود. برای این که مزه مواد مختلف قابل درک باشد باید بصورت محلول در آیند (مواد جامدی که مزه آنها درک میشود کمی از آن در بزاق دهان بصورت محلول در می آید) چشایی