جدول جو
جدول جو

معنی رایس - جستجوی لغت در جدول جو

رایس
(یِ)
رائس. اسم فاعل از ریشه ’رأس’. رجوع به رأس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راویس
تصویر راویس
(دخترانه)
صاحب جاه و جلال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اریس
تصویر اریس
(پسرانه)
زیرک، هوشیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رایا
تصویر رایا
(پسرانه)
آنکه خداوند به او توجه دارد، نام مردی از بنی اسرائیل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عرایس
تصویر عرایس
عروس ها، زنانی که تازه ازدواج کرده اند، زنان نسبت به خانواده های شوهرانشان، زنان پسرها یا زنان برادرها، کنایه از چیزهای بسیار زیبا، آراسته ها، خوب ها، جمع واژۀ عروس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرایس
تصویر فرایس
فریسه ها، جانورانی که به وسیله حیوانی درنده شکار شده باشند، جمع واژۀ فریسه
فرهنگ فارسی عمید
(هََ یِ)
جمع واژۀ هریسه. (یادداشت به خط مؤلف). رجوع به هریسه شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
نام درخت هندی است. (الفاظ الادویه ص 130)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
عرائس. جمع واژۀ عروس. رجوع به عروس شود
لغت نامه دهخدا
(فَ یِ)
فرائس. جمع واژۀ فریسه. رجوع به فرائس و فریسه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رایش
تصویر رایش
واسطه میان رشوه دهنده و رشوه گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکیس
تصویر رکیس
واژگون، نگونسار، باز گردانیده، دور افکندنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردیس
تصویر ردیس
سنگ انداز، دور کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربیس
تصویر ربیس
دلیر، خوشه پر، کار سخت، آسیب سخت، راک (قوچ) پر گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رئیس
تصویر رئیس
سرور، مهتر، سردار، و مهتر قوم، سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راسی
تصویر راسی
ثابت، راسخ، استوار، محکم، بیخ آور، سری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رایت
تصویر رایت
پرچم، علامت نصب شده درجائی
فرهنگ لغت هوشیار
ادب کننده تربیت کننده، رام کننده، کسی که کارهای جمعی را با تدبیر اداره کند کاردان سیاستمدار، حاکم فرمانروا. یا سایس پنجم رواق. مریخ. (چه در فلک پنجم است)
فرهنگ لغت هوشیار
روا، روان و جاری، خریدارگیر، هر چیز که روائی داشته باشد و در داد و ستد همه کس آنرا بردارد و بپذیرد و معمول و متداول عموم باشد
فرهنگ لغت هوشیار
بودار، شب آینده، باران شبانگاه، گاو پدرام (وحشی) بو دهنده، بو کننده
فرهنگ لغت هوشیار
پیغام آور رسول، جاسوس، آنکه او را برای پیدا کردن آب و علف فرستند، جوینده و خواهنده، دست آس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راجس
تصویر راجس
ابر غرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رایض
تصویر رایض
رام کننده ستوران توسن، دست آموز رام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رایع
تصویر رایع
بالنده نمو کننده، رسا: نظم رایع، شگفتی آور، زیبا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رایق
تصویر رایق
خالص، پسندیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رایه
تصویر رایه
درفش نشان سپاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رائس
تصویر رائس
ابر پیش آی، سردار، استاندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بایس
تصویر بایس
بی نوا سختی رسیده ناتوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اریس
تصویر اریس
زیرک، هوشیار
فرهنگ لغت هوشیار
زنی که تازه زناشویی کرده جمع عرائس (عرایس) مقابل داماد. توضیح در عربی به مردی که تازه زناشویی کرده اطلاق شود، زن پسر شخص، هر چیز زیبا و آراسته، بسیار محجبوب یا عروس ارغنون زن. زهره. (رب النوع طرب) یا عروس جهان. ستاره زهره. یا عروس چرخ. آفتاب. یا عروس چمن. گل. یا عروس چهارم. آفتاب. یا عروس خاوری. آفتاب. یا عروس خشک پستان. زن نازا، دنیای بی بقا جهان فانی. یا عروس دریایی. جانوریست سخت پوست از شاخه بند پایان و از رده سخت پوستان و جزو راسته ده پایان که دارای شکم نسبتا بزرگی است و انتهای بدنش یک پرده شنای قوی به نام تلسن ختم می شود. این جانور کاملا شبیه خرچنگهای دراز رودخانه یی است و بسیار شکیل و زیباست و وجه تسمیه اش نیز همین است. انبرکهایش قوی است به طوری که با یک ضربت سریعا سخت ترین استخوان های جانورانی راکه شکار می کند و یا صدف حیوانات دریایی را قطع می کند و در شنا نیز بسیار سریع حرکت می کند طول بدنش تا 50 سانتیمتر می رسد و وزنش تا 5 کیلو گرم نیز مشاهده شده است. این جانور گوشتش مورد توجه اروپاییان است و به همین جهت در دریاهای شمال صید می شود خرچنگ دریایی، مدوز. یا عروس روز. آفتاب. یا عروس شوی مرده. دنیای فانی. یا عروس عدن، ماه قمر، ستاره کوکب. یا عروس عرب. مکه معظمه. یا عروس فلک. آفتاب. یا عروس کج. صورتی زشت و مهیب که کودکان را بدان ترسانند. یا عروس گل. گل نوبر آمده. یا عروس مرده شوی. دنیای فانی. یا عروس معنی. معنی زیبا. یا عروس نه فلک. آفتاب. زنی که تازه زناشویی کرده جمع عرائس (عرایس) مقابل داماد. توضیح در عربی به مردی که تازه زناشویی کرده اطلاق شود، زن پسر شخص، هر چیز زیبا و آراسته، بسیار محجبوب یا عروس ارغنون زن. زهره. (رب النوع طرب) یا عروس جهان. ستاره زهره. یا عروس چرخ. آفتاب. یا عروس چمن. گل. یا عروس چهارم. آفتاب. یا عروس خاوری. آفتاب. یا عروس خشک پستان. زن نازا، دنیای بی بقا جهان فانی. یا عروس دریایی. جانوریست سخت پوست از شاخه بند پایان و از رده سخت پوستان و جزو راسته ده پایان که دارای شکم نسبتا بزرگی است و انتهای بدنش یک پرده شنای قوی به نام تلسن ختم می شود. این جانور کاملا شبیه خرچنگهای دراز رودخانه یی است و بسیار شکیل و زیباست و وجه تسمیه اش نیز همین است. انبرکهایش قوی است به طوری که با یک ضربت سریعا سخت ترین استخوان های جانورانی راکه شکار می کند و یا صدف حیوانات دریایی را قطع می کند و در شنا نیز بسیار سریع حرکت می کند طول بدنش تا 50 سانتیمتر می رسد و وزنش تا 5 کیلو گرم نیز مشاهده شده است. این جانور گوشتش مورد توجه اروپاییان است و به همین جهت در دریاهای شمال صید می شود خرچنگ دریایی، مدوز. یا عروس روز. آفتاب. یا عروس شوی مرده. دنیای فانی. یا عروس عدن، ماه قمر، ستاره کوکب. یا عروس عرب. مکه معظمه. یا عروس فلک. آفتاب. یا عروس کج. صورتی زشت و مهیب که کودکان را بدان ترسانند. یا عروس گل. گل نوبر آمده. یا عروس مرده شوی. دنیای فانی. یا عروس معنی. معنی زیبا. یا عروس نه فلک. آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایس
تصویر تایس
خوار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرایس
تصویر عرایس
((عَ یِ))
جمع عروس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رییس
تصویر رییس
فرنشین، سرپرست، کارفرما
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رئیس
تصویر رئیس
سالار، سرپرست، فرنشین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رایش
تصویر رایش
ریاضی
فرهنگ واژه فارسی سره