جدول جو
جدول جو

معنی راپل - جستجوی لغت در جدول جو

راپل
(پِ)
نهری است در شیلی که از سلسلۀ جبال آند سرازیر میشود و از ایالت سانتیاکو و گون گو گذشته و پس از طی مسافت 220 هزارگز به بحر محیط میریزد از مجرای آن فقط سیزده هزار گز برای کشتی رانی خوب است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
راپل
فرانسوی یادآوری
تصویری از راپل
تصویر راپل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راشل
تصویر راشل
(دخترانه)
راحیل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راحل
تصویر راحل
(دخترانه)
مهاجر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راحل
تصویر راحل
کوچ کننده، کنایه از وفات یافته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راجل
تصویر راجل
پیاده، آنکه با پای خود به راهی می رود و سوار بر مرکب نیست
فرهنگ فارسی عمید
(پِ)
نام رودخانه ای است در ایالت آنور از کشور بلژیک، دارای آبی فراوان است و گاهی وسعت آن به 250 گز میرسد و قابل کشتیرانی میشود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
ژان پی یر. نام ژنرال فرانسوی. وی بسال 1768م. در کاهر متولد شد و بسال 1815م. در تولوز بقتل رسید
لغت نامه دهخدا
(پَ)
یکی از جزایر نوبوآی که تابع فرانسه است عرض جنوبی آن 27 درجه و 35 دقیقه و چهل و شش ثانیه است و طول غربی 146 درجه و 37 دقیقه و 35 ثانیه است مساحت سطحیۀ آن 42 هزار گز مربع است زمینش کوهستانی است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
کوچ فرما. ج، رحّل. (منتهی الارب) (آنندراج). کوچ کننده: این چه خطب و خطر بود که نازل گردید و چه نصر وظفر بود که راحل گشت ؟ (ترجمه تاریخ یمینی ص 443)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
نام راوی اشعار استاد رودکی سمرقندی همچون مج:
بلبل بشود رازل راوی ّ و بخواند
بیت و غزل رودکی اندر حق عیّار
رازل نه همانا که بدی همچو نظامی
در صدر نظام الدین برخواندن اشعار.
سوزنی.
رجوع به تاریخ ادبیات در ایران دکتر صفا ج 1 ص 110 شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
از تراژدی نویسان فرانسه بود که در سال 1820 میلادی در سویس در یک خانوادۀ کتابفروش یهودی آلزاس بدنیا آمدو در ده سالگی روزی در یکی از کوچه های لیون آواز میخواند ناگاه کسی که به موسیقی کلیسا آشنایی داشت متوجه وی شد و او را به مدرسه موسیقی خود پذیرفت. وی در سال 1858 میلادی در ایالت کانه در پروانس درگذشت
لغت نامه دهخدا
(سِ)
لورد برتراند ارتور ویلیام. در سال 1872 میلادی در یکی از خانواده های اشرافی انگلستان بدنیا آمد. نام پدرش ’ویسگنت آمبرلی’ و نام مادرش ’کاترین’ بود که در سه سالگی هر دو را از دست داد و مادربزرگش بتربیت وی پرداخت. او بوسیلۀ مربیان خصوصی تربیت شد و در زبانهای آلمانی و فرانسه مهارت یافت و پس از اینکه در فلسفه و ریاضیات اول شد بعضویت کالج ترینتی درآمد. راسل در سال 1903م. کتاب مهم ’اصول ریاضیات’ را نوشت. در سال 1910م. بمدرسی کالج سابق خود برگزیده شد. در سال 1918م. بسبب مقالۀ صلحجویانه ای که نوشته بود بشش ماه حبس محکوم شدو کتاب عالی ’مقدمۀ فلسفۀ ریاضی’ را در زندان نوشت. آثار مهم دیگر او عبارت است از: تحلیل خاطر (چ 1920) ، عمل و نظر بلشویسم (1920) ، کلیات فلسفه (1929) ، عرفان و منطق (1929) ، زناشویی و اخلاق (1929) ، فتح سعادت (1930) ، طرز تفکر علمی (1931) ، تربیت و نظم اجتماعی (1932) ، آزادی و سازمان (1934) ، کدام راه بصلح ؟ (1936) ، قدرت یا تحلیل جدید اجتماعی (1938) ، تحقیق در معنای حقیقت (1940) ، تاریخ فلسفۀ مغرب (1946) ، دانش بشری (1948) ، جهانی که من میشناسم، رام کردن قدرت، مفهوم نسبیت اینشتین و... که چندین جلد از آنها از جمله 4 جلد اخیرالذکر و تاریخ فلسفۀ مغرب به فارسی ترجمه شده است. او سه بار ازدواج کرده که دو زن اولی را طلاق داده است. راسل در سال 1931 لقب ارل یافت که یکی از عناوین اشرافی انگلستان است ولی او هیچگاه به این القاب افتخار نکرده است وی به اخذ جایزۀ نوبل نیز موفق گردیده است. راسل که هم اکنون (1963م.) 91 سال از عمرش میگذرد از لحاظ علمی و اجتماعی و تربیتی از درخشانترین چهره های عالم بشریت است و در انگلستان رهبری جمعیت معروف مخالفان جنگ اتمی را دارد. نامه های تاریخی وی به رهبران شرق و غرب در بحران کوبادر سال 1962 معروف است. (از مقدمۀ جهانی که من میشناسم و تاریخ فلسفۀ مغرب). وی در 1970 میلادی درگذشت
لغت نامه دهخدا
(رَءْلْ)
بچۀ شترمرغ. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (دهار). بچۀ یک سالۀ شترمرغ. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، اروال، رئلان، رئاله، رئال. (المنجد) (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رئال مشهورتر است، خوّد رأله، فزع، یعنی ترسید، ’اقول لنفسی حین خود رألها’، به نفس خویش می گویم هنگامی که بترسد، زف رأل القوم، هلکوا. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
حاکم نشین ناحیۀ ’ان’ بخش ’ورون’. سکنۀ آن 2126 تن است
لغت نامه دهخدا
(پُ)
موضعی است به خوزستان
لغت نامه دهخدا
(وِ)
موریس. آهنگسار نامی فرانسوی که بسال 1875 م. در سیبور بدنیا آمد. وی از بزرگترین استادان موسیقی فرانسه گردید که ظرافت ووضوح بیان آثارش در قطعاتی مانند ’مامرلوی’ ’لور اسپانیول’ دیده میشود. راول بسال 1937 میلادی درگذشت
لغت نامه دهخدا
(یِ)
رائل. راؤل. دندان زاید که در ردیف دندانهای دیگر نروید بلکه پس پشت آنها برآید. (از اقرب الموارد). دندان زاید. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). ج، روائل. (ناظم الاطباء). دندانی که برای جانوران درآید و آنها را از خوردنی و آشامیدنی بازدارد. (از اقرب الموارد) ، چکان از هر چیزی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). هر چیزی که قطره قطره بریزد. (ناظم الاطباء).
- روال رایل، آب دهان ستور که از بسیاری ریزان باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
ده کوچکی است از دهستان گابریک بخش جاسک شهرستان بندرعباس واقع در 58هزارگزی جنوب راه مالرو چاه بهار به جاسک. سکنه آن 25 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
جزیره ای است متعلق به فرانسه در پلی نزی میان توبوائی و توآموتو در مجمع الجزائر سوسیته، مساحت آن 42 کیلومتر مربع و سکنۀ آن 200 تن است
لغت نامه دهخدا
(عِ)
خرمابنان تر یعنی بی بر یا بلایه بارآور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تخم ضعیف. (از تاج العروس) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(جِ)
پیاده. مقابل فارس. ج، رجل و رجّ̍اله و رجّال. (منتهی الارب) (آنندراج) :
نه وحشی دیدم آنجا و نه انسی
نه راکب دیدم آنجا ونه راجل.
منوچهری.
ثنا و طال بقا هیچ فایده نکند
که در مواجهه گویند راکب و راجل.
سعدی.
، شتر مادۀ بی پستان بند با بچه خود. (منتهی الارب) (آنندراج) ، کنایت است ازشخص کم اطلاع
لغت نامه دهخدا
(جِ)
نام یک رودباری است در نجد و گفته شده است که حره راجل بین سرّو مشارف حوران است و راجل رودباری است که از حره راجل سرازیر و در سر دفع میگردد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(جِ)
دهی است از بخش دیواندره شهرستان سنندج. 120 تن سکنه دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
شهری است در ایتالیا، کنار خلیج ناپل و در 188 هزارگزی جنوب شرقی رم واقع است، جمعیت این شهر 102800 نفر است، در این شهر کتابخانه ها و موزه ها و نمایشگاههای آثار گرانبهای هنری و قصرها و کلیساهای زیبائی وجود دارد، بازرگانی آن مهم است و صنایع کشتی سازی و تصفیۀ نفت آن قابل توجه است
نام بخشی قدیمی از ایتالیا شامل قسمت جنوبی شبه جزیره مزبور
لغت نامه دهخدا
(پَ)
آلکساندر نقاش دورنماساز فرانسه در 1840 میلادی در نوروا لوبورگ متولد شد و در 1889 در پاریس فوت کرد. (لاروس فرانسه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از راعل
تصویر راعل
خرمای نر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راتل
تصویر راتل
سمورک از جانوران لاتینی تازی گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راجل
تصویر راجل
پیاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راحل
تصویر راحل
کوچ کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اپل
تصویر اپل
فرانسوی سرشانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راجل
تصویر راجل
((جِ))
کسی که پیاده راه رود، پیاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راحل
تصویر راحل
((حِ))
کوچ کننده، رحلت کننده، جمع راحلین
فرهنگ فارسی معین
پیاده، سست، ضعیف، عاجز، کم مایه، مسکین، کم سواد
متضاد: سواره
فرهنگ واژه مترادف متضاد
رتیل
فرهنگ گویش مازندرانی